این آرایه نوری اطلاعات بدون ابهام را در مورد چیدمان اشیا در فضا ارائه میکند . پرتوهای نور از سطح بازتاب میکنند و به قرنیه چشم شما نزدیک میشوند . ادراک شامل " برداشت " اطلاعات غنی تهیهشده توسط آرایه نوری به روش مستقیم با پردازش کم / بدون پردازش است . به دلیل حرکت و شدتهای مختلف نور در جهات مختلف , یک منبع در حال تغییر اطلاعات حسی است . بنابراین اگر حرکت کنید ساختار آرایه نوری تغییر میکند . با توجه به گیبسون , ما مکانیسمهایی برای تفسیر این ورودی حسی ناپایدار داریم , به این معنی که ما یک دید ثابت و معنیدار از جهان را تجربه میکنیم . تغییرات در جریان آرایه نوری حاوی اطلاعات مهمی در مورد نوع حرکت است . جریان آرایه نوری به یک نقطه خاص حرکت میکند . اگر جریان از اینجا بیاید , به این معنی است که شما به سمت آن حرکت میکنید . اگر آرایه نوری به سمت نقطهای حرکت میکند که از آن دور میشوید . ویژگیهای تغییرناپذیر آرایه نوری حاوی اطلاعات ثابت است که به صورت ثابت باقی میماند . متغیرها , جنبههایی از محیط هستند که تغییر نمیکنند . آنها اطلاعات حیاتی به ما میدهند . دو مثال خوب از متغیرها , بافت و پرسپکتیو خطی هستند . ثابت دیگر رابطه نسبت افق است . نسبت بالا و پایین افق برای اشیا یکسان در همان اندازه ثابت است . قابلیتها به طور خلاصه , اشارات در محیطی هستند که به ادراک کمک میکنند . نشانههای مهم در محیط عبارتند از: آرایه نوری : الگوهای نوری که از محیط به چشم میرسند . روشنایی نسبی : اشیا با تصاویر روشنتر , واضحتر دیده میشوند گرادیان بافت : ذره بافت با دور شدن جسم کوچکتر میشود . تاثیر سطوحی که در فاصله دور میشوند را میدهد . اندازه نسبی : وقتی یک شی دورتر از چشم حرکت میکند تصویر کوچکتر میشود . اشیا با تصاویر کوچکتر به اندازه دورتر دیده میشوند . برهم برهم : اگر تصویر یک شی , تصویر دیگری را مسدود کند, شی اول نزدیکتر دیده میشود . ارتفاع در میدان بصری : اشیا دورتر عموما ً در میدان دید بالاتر هستند. ارزیابی نظریه مستقیم ادراک گیبسون نظریه گیبسون نظریه معتبری است که از نظر اکولوژیکی معتبر است . تعداد زیادی از کاربردها میتوانند از نظر تیوری او , خلبانان آموزش , علایم باند و نشانههای جادهای به کار گرفته شوند . این یک توضیح عالی برای درک زمانی است که شرایط مشاهده واضح است . نظریه گیبسون همچنین غنای اطلاعات در آرایه نوری را برجسته میکند و در مورد حیوانات , نوزادان و انسانها توضیح میدهد . نظریه او تقلیل گرایی است , زیرا به دنبال توضیح صرفا ً از نظر محیط است . شواهد محکمی وجود دارد که نشان میدهد حافظه بلند مدت میتواند بر ادراک تاثیر بگذارد . در این مورد می توان گفت نظریه گریگوری بسیار منطقیتر است . نظریه گیبسون همچنین تنها یک جنبه از بحث طبیعت را حمایت میکند که جنبه ذاتی دارد . دوباره , نظریه گریگوری بسیار منطقیتر است چون نشان میدهد آنچه ما با چشم خود میبینیم کافی نیست و از دانش موجود در مغز خود استفاده میکنیم و از هر دو طرف بحث حمایت میکنیم . خطای بصری تاکید گیبسون بر ادراک مستقیم توضیحی برای درک سریع و دقیق محیط فراهم میکند . با این حال , نظریه او نمیتواند توضیح دهد که چرا ادراکات گاهی غیردقیق و گمراهکننده هستند . او ادعا کرد که توهماتی که در کار تجربی مورد استفاده قرار میگیرد , شرایط ادراکی شدیدا ً مصنوعی ایجاد میکند که بعید است در دنیای واقعی با آن مواجه شود . برای مثال نظریه گیبسون نمیتواند خطاهای ادراکی مانند تمایل عمومی مردم را برای دستبالا گرفتن مرزهای عمودی نسبت به افقی در نظر بگیرد .
بنابراین ، کارکنان باید آموزشدیده باشند تا نشانهها را نسبتا ً خوب و به طور مداوم ، حتی زمانی که تغییر در زندانها یا در یک بیمارستان روانی وجود دارد ، به آنها بدهد . شکل رفتار یک کمک مهم بعدی اسکینر ( ۱۹۵۱ ) مفهوم رفتار شکل دادن از طریق تخمین متوالی است . اسکینر استدلال میکند که اگر پاداش و مجازاتها به گونهای تحویل داده شوند که یک ارگانیسم را نزدیکتر و نزدیکتر به رفتار مطلوب هر بار نزدیکتر کند ، اصول of operant میتواند برای تولید رفتار بسیار پیچیده مورد استفاده قرار گیرد . برای انجام این کار، شرایط ( یا احتمالات ) مورد نیاز برای دریافت پاداش باید هر بار که ارگانیسم یک گام به رفتار مطلوب نزدیکتر میکند ، تغییر کند . به گفته اسکینر ، بیشتر رفتار حیوانی و انسانی ( از جمله زبان ) را میتوان به عنوان محصول این نوع از تقریب متوالی توضیح داد . برنامههای آموزشی در وضعیت یادگیری مرسوم ، شرطیسازی عامل، تا حد زیادی به مسایل مربوط به مدیریت دانش آموزان و دانش آموزان اعمال میشود ، به جای اینکه محتوا را آموزش دهد. این بسیار مرتبط با شکل دادن عملکرد مهارت است . یک روش ساده برای شکل دادن رفتار ، ارایه بازخورد در عملکرد یاد گیرنده ، به عنوان مثال ، تعریف ، تایید ، تشویق و تایید است. نسبت متغیر ، بالاترین نرخ پاسخ را برای دانش آموزان در یادگیری یک کار جدید تولید میکند ، که در ابتدا تقویت ( به عنوان مثال ، تعریف ) در فواصل مکرر رخ میدهد ، و همانطور که عملکرد تقویت میشود ، معمولا ً تنها نتایج استثنایی تقویت میشوند . به عنوان مثال ، اگر معلم بخواهد دانشجویان را تشویق کند تا به سوالاتی در کلاس پاسخ دهند ، باید از آنها برای هر تلاشی ( صرفنظر از اینکه پاسخ آنها صحیح است ) تمجید کنند . به تدریج معلم فقط دانشآموزان را تحسین خواهد کرد وقتی پاسخ آنها صحیح است و در طول زمان تنها پاسخهای استثنایی مورد تمجید قرار خواهند گرفت . رفتارهای ناخواسته ، مانند تاخیر و تسلط بر کلاس ، میتواند از طریق بیتوجهی به معلم ، نادیده گرفته شود ( به جای اینکه با توجه به آنها مورد توجه قرار گیرد ) . این کار آسانی نیست چون ممکن است معلم دروغ بگوید اگر او بیش از حد درباره نحوه رفتار فکر کند . دانش موفقیت نیز مهم است چون انگیزه یادگیری در آینده را تحریک میکند . اما مهم است که نوع تقویت دادهشده را تغییر دهید تا رفتار حفظ شود . این کار آسانی نیست چون ممکن است معلم دروغ بگوید اگر او بیش از حد درباره نحوه رفتار فکر کند . خلاصه با نگاهی به مطالعات کلاسیک در زمینه رفتار کبوترها ، میتوانیم برخی از فرضیات اصلی رویکرد behaviorist را شناسایی کنیم . روانشناسی باید به عنوان یک علم تلقی شود ، تا به شیوهای علمی مورد مطالعه قرار گیرد . مطالعه رفتار موشها تحت شرایط آزمایشگاهی تحت کنترل دقیق انجام شد . Behaviorism اصولا ً با رفتار قابلمشاهده سروکار دارد ، در حالی که مخالف رویدادهای داخلی مانند تفکر و احساس است . توجه داشته باشید که اسکینر میگوید که موشها آموختهاند که یک اهرم را فشار دهند چون آنها غذا میخواستند . او به جای آن متمرکز بود تا رفتار مشاهدهشده را که موشها به دست میآوردند توصیف کند . تاثیر عمده بر رفتار انسانی ، یادگیری از محیط است . در مطالعه اسکینر ، به دلیل پیروی از یک رفتار خاص ، موشها یاد گرفتند که رفتار را تکرار کنند ، به طور مثال ، conditioning عامل . * تفاوت کمی بین یادگیری وجود دارد که در انسانها رخ میدهد و حیوانات دیگر . بنابراین تحقیقات میتوانند بر روی حیوانات همانند انسانها انجام شوند . اسکینر پیشنهاد کرد که روش یادگیری انسانها همانند روشی است که موشها آموختهاند که یک اهرم را فشار دهند . بنابراین ، اگر ایده layperson's شما از روانشناسی ، همیشه از افرادی در آزمایشگاهها بودهاست که کتهای سفید میپوشند و تماشای موش صحرایی بیچاره برای رسیدن به شام ، تلاش میکنند ، پس احتمالا ً به روانشناسی رفتاری فکر میکنید . Behaviorism و offshoots در میان the دیدگاه روانشناسی قرار دارند .
ایدههای Bowlby ( ۱۹۴۴ ، ۱۹۵۶ ) تاثیر زیادی بر نحوه تفکر پژوهشگران درباره دلبستگی داشتند ، و بیشتر بحث نظریه او بر اعتقاد او به monotropy متمرکز بود . اگرچه Bowlby ممکن است مخالفت نکند ، اما هنوز ادعا میکند که دلبستگی به مادر منحصر به فرد است و این اولین بار است که ظاهر میشود و از همه قویتر است . با این حال ، در هر دوی این موارد ، به نظر میرسد که شواهد در غیر این صورت بیان میشود . Schaffer & امرسون ( ۱۹۶۴ ) اشاره کرد که وابستگیهای ویژهای در حدود ۸ ماه آغاز شدهاست و در مدت کمی پس از آن ، نوزادان به افراد دیگر دلبستگی پیدا کردهاند . تا ۱۸ ماه بسیار کمتر ( ۱۳ % ) تنها به یک نفر وابسته بودند ؛ برخی از آنها پنج یا بیشتر داشت . Rutter ( ۱۹۷۲ ) اشاره میکند که چندین شاخص وابستگی ( مانند اعتراض یا پریشانی در زمانی که برگهای یک شخص متصل میشود ) برای طیف وسیعی از اشکال دلبستگی - پدر ، خواهر و برادر ، همسالان و حتی اشیا بیجان نشانداده شدهاست . منتقدان مانند Rutter نیز Bowlby را به عدم تمایز بین محرومیت و محرومیت - فقدان کامل پیوند دلبستگی ، به جای فقدان آن ، متهم کردهاند . Rutter تاکید میکند که کیفیت پیوند پیوند مهمترین عامل به جای محرومیت در دوره بحرانی است . Bowlby از عبارت محرومیت مادر برای اشاره به جدایی یا از دست دادن مادر و نیز عدم موفقیت در توسعه دلبستگی استفاده کرد . آیا اثرات محرومیت مادران به همان اندازه که Bowlby پیشنهاد میکند شدید هستند ؟ مایکل Rutter ( ۱۹۷۲ ) کتابی به نام مرگ مادر دوباره ارزیابی کرد . در این کتاب او پیشنهاد کرد که Bowlby ممکن است مفهوم محرومیت مادران را راکد کرده باشد . Bowlby از عبارت محرومیت مادرانه " برای اشاره به جدایی از اندام چسبیده ، از دست دادن یک شخصیت وابسته و شکست برای ایجاد دلبستگی به هر فرد استفاده کرد . Rutter استدلال میکند که این ها تاثیرات متفاوتی دارند . به طور خاص ، Rutter بین محرومیت و محرومیت تمایز قایل شد . مایکل Rutter ( ۱۹۸۱ ) استدلال میکند که اگر یک کودک نتواند پیوند احساسی ایجاد کند، این محرومیت است ، در حالی که محرومیت به از دست دادن یا آسیب به یک پیوند اشاره دارد . از نظر تحقیق او در مورد محرومیت ، Rutter پیشنهاد کرد که به احتمال زیاد منجر به چسبیدن ، رفتار وابسته ، توجه به جستجو و دوستانه indiscriminate ، و سپس به بلوغ کودک ، ناتوانی در حفظ قوانین ، ایجاد روابط پایدار ، و یا احساس گناه میشود. او همچنین شواهدی از رفتار ضد اجتماعی ، اختلالات روانی ، و اختلالات زبان ، رشد عقلانی و رشد فیزیکی را کشف کرد . Rutter استدلال میکند که این مشکلات صرفا ً به دلیل فقدان دلبستگی به یک شخصیت مادر نیستند ، بلکه به عواملی چون فقدان تحریک عقلانی و تجربیات اجتماعی که وابستگیهای اجتماعی را فراهم میکنند ، مربوط نمیشود . علاوه بر این، چنین مشکلاتی میتوانند بعدا ً در توسعه child's ، با نوع درست مراقبت ، برطرف شوند . بسیاری از ۴۴ دزد در اتاق مطالعه Bowlby در دوران کودکی بیش از حد تحتتاثیر قرار گرفته بودند و احتمالا ً هیچ وقت دلبستگی پیدا نکرده بودند . این امر حاکی از آن بود که آنها از محرومیت رنج میبرند ، نه محرومیت ، که Rutter برای کودکان زیانآور است . این موضوع منجر به یک مطالعه بسیار مهم در مورد اثرات بلند مدت محرومیت ، توسط هاجز و Tizard ( ۱۹۸۹ ) شد . Bowlby's مادر Deprivation مادر ، با این حال ، از تحقیقات Harlow's ( ۱۹۵۸ ) با میمونها پشتیبانی میکند . او نشان داد که میمونها در انزوا از مادرشان تغذیه میشوند و در سنین بالاتر از مشکلات عاطفی و اجتماعی رنج میبرند . The هرگز یک وابستگی ( محرومیت ) ایجاد نمیکنند و چنین رشد میکنند که پرخاشگر باشند و در تعامل با سایر میمونها مشکلات داشته باشند . Konrad لورنز ( ۱۹۳۵ ) از فرضیه محرومیت مادرانه (Bowlby's Lorenz ) حمایت میکند چون فرآیند پیوند نشانهگذاری ، یک فرآیند فطری است . Bowlby فرض میکند که جداسازی فیزیکی بر روی خودش میتواند منجر به محرومیت شود، اما Rutter ( ۱۹۷۲ ) استدلال میکند که این اختلال دلبستگی به جای جدایی فیزیکی است .
ایدههای Craik و Lockhart's منجر به صدها آزمایش شد که بیشتر آنها برتری پردازش معنایی عمیق برای به خاطر سپردن اطلاعات را تایید کردند . توضیح میدهد که چرا ما برخی چیزها را بهتر و بیشتر از بقیه به یاد میآوریم . این توضیح از حافظه در زندگی روزمره مفید است زیرا روشی که در آن ، به پردازش عمیقتر اطلاعات نیاز دارد ، میتواند به حافظه کمک کند. نقاط ضعف علیرغم این نقاط قوت ، تعدادی از انتقادات در مورد سطوح نظریه پردازش وجود دارد : * توضیح نمیدهد که چگونه پردازش عمیقتر منجر به خاطرات بهتر میشود . پردازش بیشتر نیازمند تلاش بیشتری نسبت به پردازش سطحی است و این میتواند به جای عمق پردازشی که باعث میشود مردم چیزی را به یاد داشته باشند ، باشد . مفهوم عمق مبهم است و نمیتوان آن را مشاهده کرد . بنابراین ، آن را نمیتوان به طور عینی اندازهگیری کرد . Eysenck ( ۱۹۹۰ ) ادعا میکند که سطح تیوری پردازش به جای توضیح دادن، توضیح میدهد . Craik و لاک هارت ( ۱۹۷۲ ) استدلال کردند که پردازش عمیق منجر به حافظه بلند مدت بهتر از پردازش سطحی میشود . با این حال ، آنها نتوانستند شرح مفصلی از این که چرا پردازش عمیق بسیار موثر است ارائه دهند . با این حال ، مطالعات اخیر این نکته را روشن کردهاند - به نظر میرسد که کدگذاری عمیقتر ، نگهداری بهتری را ایجاد میکند ، چرا که بیشتر توضیح داده شدهاست . کدگذاری elaborative ، نمایش حافظه یک مورد را با فعال کردن بسیاری از جنبههای معنای آن و پیوند آن به شبکه از پیش موجود انجمنهای معنایی ، تقویت میکند . تحقیقات بعدی نشان داد که پردازش پیچیدهتر و متنوعتر از سطح تیوری پردازش است . به عبارت دیگر ، پردازش بیش از عمق و دقت بیشتری وجود دارد . به عنوان مثال ، تحقیق توسط Bransford و همکاران ( ۱۹۷۹ ) نشان داد که یک جمله مانند " پشه شبیه یک پزشک است زیرا هر دو خون ترسیم میکنند " بیشتر شبیه به یک پشه است زیرا هر دو سر ، پاها و فک دارند . به نظر میرسد که آن نقطه تمایز اولین جمله است که به یاد آوردن آن آسانتر است - غیر معمول است که یک پزشک را با پشه مقایسه کنید . در نتیجه ، جمله از بین میرود و به راحتی به یاد دارد . مشکل دیگر این است که شرکت کنندگان معمولا ً زمان بیشتری صرف پردازش وظایف دشوار یا سختتر میکنند . بنابراین ، می توان نتیجه گرفت که نتایج تا حدودی ناشی از زمان سپریشده در این ماده هستند . نوع پردازش ، مقدار تلاش برای طول زمان سپریشده در پردازش ، سخت است . پردازش بیشتر با تلاش بیشتر و زمان بیشتر ادامه مییابد ، بنابراین دانستن این که کدام عامل بر نتایج تاثیر میگذارد سخت است . ایدههای " عمق " و " پیچیدگی " مبهم و تعریفنشده اند ( Eysenck ، ۱۹۷۸ ) . در نتیجه اندازهگیری آنها دشوار است . در حقیقت هیچ روش مستقلی برای اندازهگیری عمق پردازش وجود ندارد . این امر میتواند منجر به یک استدلال دایرهای شود - پیشبینی میشود که اطلاعات عمیقا ً مورد پردازش بهتر به یاد خواهند آمد ، اما اندازهگیری عمق پردازش این است که اطلاعات به خوبی به یاد خواهند آمد . سطوح نظریه پردازش بر روی فرایندهای درگیر در حافظه متمرکز است و در نتیجه ساختارها را نادیده میگیرد . شواهدی وجود دارد که از ایده ساختارهای حافظه مانند STM و LTM به عنوان مدل چند منظوره پیشنهادی ( به عنوان مثال H.M. ، اثر موقعیت سریال و غیره ) حمایت کند . بنابراین ، حافظه بسیار پیچیدهتر از آنچه که در نظریه lop شرح داده شد . Loftus و پالمر الیزابت Loftus ، روانشناس ، به طور خاص نگران این موضوع است که چگونه اطلاعات بعدی میتواند بر شرح یک شاهد عینی از یک رویداد تاثیر بگذارد . تمرکز اصلی او بر روی تاثیر اطلاعات برجسته در زمینه تصاویر بصری و wording سوالات در رابطه با شهادت شاهد عینی بودهاست . به نظر میرسد که یافتههای Loftus نشان میدهد که حافظه برای رویدادی که شاهد آن بودهاست بسیار انعطافپذیر است .
Zimbardo رفتار زندانیان و نگهبانان ( به عنوان یک پژوهشگر ) را مشاهده کرد و همچنین به عنوان رئیس زندان عمل کرد . یافتهها در مدت کوتاهی ، هر دو نگهبان و زندانیان در نقشهای جدید خود مستقر شدند و نگهبانان به سرعت و به آسانی آنها را پذیرفتند . مرجع Asserting در عرض چند ساعت ، بعضی از نگهبانان شروع به آزار و اذیت زندانیان کردند . در ساعت ۲ : ۳۰ صبح، زندانیان با سوت زدن برای اولین بار از خواب بیدار شدند . تعداد آنها به عنوان راهی برای آشنا کردن زندانیان با شماره آنها بود . از همه مهمتر ، آنها یک موقعیت منظم برای نگهبانان برای اعمال کنترل بر زندانیان ارائه کردند . زندانیان صف کشیدهاند تا توسط نگهبانان شمارش شوند . زندانیان به زودی رفتار زندانیان را نیز پذیرفتند . آنها در مورد مسائل زندان بسیار بحث کردند . آنها برای هر یک از نگهبانان قصه میگفتند . آنها شروع به گرفتن قوانین زندان بسیار جدی کردند، انگار که آنها برای سود زندانیان آنجا بودند و نقض آن برای همه آنها فاجعه خواهد بود . برخی حتی شروع به طرفداری از نگهبانان در برابر زندانیان کردند که از قوانین اطاعت نکردند . تنبیه بدنی زندانیان با توهین و دستورها کوچک سرزنش میشدند ، به آنها کارهای بیمعنی و خستهکننده محول میشد ، و آنها عموما ً جنبه انسانی خود را از دست میدادند . Push یک نوع متداول از تنبیه بدنی است که توسط نگهبانان تحمیل شدهاست . یکی از نگهبانها به پشت زندانیان قدم گذاشت ، در حالی که آنها شنا میکردند ، یا زندانیان دیگری را وادار به نشستن در پشت سر زندانیان میکردند که کارشان را انجام میدادند . زندانیان بالا و پایین میرفتند. استقلال Asserting از آنجا که روز اول بدون حادثه سپری شد ، نگهبانان متعجب و کاملا ً آماده برای شورش که صبح روز دوم شکست خورد ، غافلگیر شدند . در طول روز دوم آزمایش ، زندانیان کلاههای stocking را برداشتند ، شماره خود را بریدند ، و با گذاشتن beds در برابر در مسدود شدند . نگهبانان به نیروهای کمکی زنگ زدند . این سه نگهبان که منتظر ایستاده بودند ، وارد شدند و نگهبانان شیفت شب به طور داوطلبانه در حال انجاموظیفه باقی ماندند . شورش کردن نگهبانان با استفاده از یک کپسول آتشنشانی تلافی کردند که جریان منجمد کننده دیاکسید کربن را هدف قرار دادند و زندانیان را مجبور به فرار از در کردند . سپس نگهبانها وارد هر سلول شدند ، زندانیان را لخت کردند و رختخوابها را بیرون کشیدند . رهبران شورش متهم در سلول انفرادی جای گرفتند . پس از آن ، نگهبانان به طور کلی شروع به آزار و اذیت زندانیان کردند . امتیازات ویژه یکی از این سه سلول به عنوان یک " سلول امتیاز " در نظر گرفته شد . سه زندانی که حداقل در این شورش دخالت داشتند ، امتیازات ویژهای داشتند . نگهبانها به آنها یونیفورم و تختخواب دادند و به آنها اجازه دادند موهایشان را بشویند و دندانهایشان را مسواک بزنند . زندانیان ممتاز نیز باید غذای ویژهای را در حضور سایر زندانیانی که به طور موقت امتیاز خوردن را از دست داده بودند ، بخورند . تاثیرش این بود که همبستگی بین زندانیان را از بین ببرد . عواقب شورش طی چند روز بعد ، روابط بین نگهبانان و زندانیان تغییر کرد و تغییری در یک تغییر در دیگری ایجاد شد . به یاد داشته باشید که نگهبانان کاملا ً تحت کنترل بودند و زندانیان کاملا ً به آنها وابسته بودند . وقتی که اسیران بیش از پیش به او وابسته شدند ، the نسبت به آنها more شد . اسیران را با تحقیر مینگریستند و به اسیران اجازه میدادند که آن را بدانند . با افزایش تحقیری که نگهبانان نسبت به آنها داشتند ، زندانیان مطیع و مطیع شده بودند . وقتی که اسیران بیش از پیش مطیع و مطیع شده بودند ، نگهبانان more و assertive شدند . آنها خواستار اطاعت بیشتر از زندانیان شدند . اسیران برای یافتن راههایی برای راضی کردن نگهبانان ، از قبیل نقل داستانهایی در مورد زندانیان ، به نگهبانان وابسته بودند . کمتر از ۳۶ ساعت در این آزمایش ، زندانی # ۸۶۱۲ شروع به رنج کشیدن از اختلال عاطفی شدید ، تفکر آشفته ، گریه غیرقابلکنترل و خشم کرد .
سوپر ضمیر بر اصول اخلاقی عمل میکند و به ما انگیزه میدهد که رفتار مسئولانه و پذیرا از نظر اجتماعی داشته باشیم . معمای اصلی تمام وجود انسانی این است که هر عنصر از دستگاه ذهنی ، خواستههای ما را بر ما میسازد که با دو عنصر دیگر ناسازگار هستند . تعارض درونی غیرقابلاجتناب است . به عنوان مثال ، سوپر ضمیر میتواند باعث شود فرد احساس گناه کند اگر قوانین از آن پیروی نکنند . وقتی اختلافی بین اهداف نهاد و سوپر ضمیر وجود دارد ، ضمیر باید بعنوان داور عمل کند و در این درگیری میانجیگری کند . ضمیر میتواند مکانیسمهای دفاعی مختلفی ( فروید ، ۱۸۹۴ ، ۱۸۹۶ ) را برای جلوگیری از غرق شدن از اضطراب ایجاد کند . مکانیزمهای دفاعی مکانیسمهای دفاعی جدول برای اطلاعات بیشتر در مورد مکانیزمهای دفاعی اینجا کلیک کنید . مراحل psychosexual در جامعه " ویکتوریایی repressive " که در آن فروید با آن زندگی میکرد و به ویژه زنان کار میکرد ، مجبور به سرکوب نیازهای جنسی خود شدند . در بسیاری از موارد ، نتیجه نوعی بیماری عصبی بود . فروید به دنبال درک ماهیت و تنوع این بیماریها از طریق بازگشت سابقه جنسیتی بیماران خود بود . این مساله در وهله اول تحقیقی درباره تجربیات جنسی نبود . خیلی مهمتر ، نیازها و خواستههای بیمار ، تجربه عشق ، تنفر ، احساس گناه ، احساس گناه و ترس - و اینکه چطور این احساسات قوی را کنترل میکردند . این چیزی بود که به controversial بخش کار فروید منجر شد - نظریه تکامل psychosexual و عقده ادیپ . فروید معتقد بود که کودکان با میل جنسی ( لذت جنسی ) به دنیا میآیند . چندین مرحله از کودکی وجود دارد که در طی آن کودک از یک " شی " متفاوت لذت میبرد . مراحل psychosexual برای سلامت روانی ، ما باید هر مرحله را با موفقیت تکمیل کنیم . ناهنجاری ذهنی میتواند در صورتی رخ دهد که یک مرحله با موفقیت تکمیل نشود و فرد در یک مرحله خاص ثابت شود . این نظریه خاص نشان میدهد که شخصیت بزرگسالان چگونه توسط تجربیات کودکی تعیین میشود . مراحل زیر بنایی: تحلیل خواب فروید ( ۱۹۰۰ ) ، رویاهایی را در نظر گرفت که جاده سلطنتی را به ضمیر ناخودآگاه تبدیل کرد ، زیرا در رویا است که the ego's پایین آورده شدهاند تا برخی از مواد سرکوبشده ، هرچند به شکل تحریفشده ، به آگاهی برسند . رویاها ، وظایف مهمی را برای ذهن ناخودآگاه انجام میدهند و به عنوان سرنخهای ارزشمندی به این کار میپردازند که ذهن ناخودآگاه چگونه عمل میکند . در ۲۴ ژولای ۱۸۹۵ ، فروید رویای خود را داشت که اساس نظریه او را شکل میداد . او در مورد یک بیمار ، Irma ، که در درمان آن طور که امیدوار بود عمل نکرده بود ، نگران شده بود . در واقع فروید خودش را مقصر میدانست و احساس گناه میکرد . فروید در خواب دید که او با Irma در یک مهمانی ملاقات کرده و او را معاینه کردهاست . او سپس یک فرمول شیمیایی برای یک دارو دید که یک پزشک دیگر برق Irma را قبل از چشمانش دریافت کرده بود و متوجه شدهبود که شرایط او ناشی از یک سرنگ کثیف است که توسط پزشک دیگر مورد استفاده قرار میگیرد . احساس گناه از بین رفت . فروید این رویا را به عنوان آرزوی تحقق تعبیر کرد . او آرزو کرده بود که شرایط بد Irma's تقصیر او نباشد و این آرزو را با اطلاع دادن به اینکه یک پزشک دیگر مقصر است انجام دادهاست . براساس این رویا ، فروید ( ۱۹۰۰ ) به این نتیجه رسید که یکی از وظایف اصلی خوابها ، تحقق آرزوها است . فروید از محتوای آشکار یک رویا ( آنچه که رویا به یاد میآورد ) و محتوای پنهان ، معنای نمادین خواب ( یعنی آرزوی اصلی ) ، تمایز قایل شد . محتوای بارنامه اغلب براساس وقایع روز استوار است . فرآیندی که به موجب آن آرزوی اصولی به محتوای بارنامه ترجمه میشود dreamwork نامیده میشود . هدف of تبدیل خواسته ممنوعه به یک شکل غیر تهدید کننده است ، در نتیجه اضطراب را کاهش میدهد و به ما اجازه میدهد تا به خواب ادامه دهیم . Dreamwork شامل فرآیند چگالش ، جابجایی ، و پیچیدگی ثانویه است .
هنگامی که یک کلمه بعدا ً به کانال بیتوجه ارائه شد ، شرکت کنندگان افزایشی را در gsr ثبت کردند ( نشاندهنده برانگیختگی عاطفی و آنالیز کلمه در کانال بدون نظارت ) . تحقیقات اخیر نشان دادهاست که نکات فوق مهم هستند : به طور مثال "مورای " ( ۱۹۵۹ ) تاثیرات عمل را مورد مطالعه قرار داد . افراد مبتلا به Naive تنها میتوانند ۸ % از ارقام ظاهر شده در پیغام سایه و یا non را شناسایی کنند که "مورای " ( که تجربهای با تجربه بودهاست ) ۶۷ درصد است . ۲. تئوری Broadbent's پیشبینی میکند که شنیدن نام شما زمانی که به شما توجه نمیکنید نباید غیر ممکن باشد چون پیامهای فردی قبل از پردازش مفهوم فیلتر میشوند - در نتیجه مدل نمیتواند برای پدیده حزب Cocktail توضیح داده شود . ۳. محققان دیگر اثر مهمانی کوکتل ( گیلاس ، ۱۹۵۳ ) را تحت شرایط آزمایشگاهی نشان دادهاند و موقعیتهایی را کشف کردهاند که در آن اطلاعات شنیده میشود " گوش مراقب " مداخله میکند تا با شرکت کنندگان اطلاعات تداخل پیدا کند . این به این معنی است که تحلیل معنا محرکها قبل از انتخاب کانالها رخ دادهاست . در مدل Broadbent's ، فیلتر صرفا ً براساس آنالیز حسی ویژگیهای فیزیکی محرکها است . مدل Attenuation Treisman's Treisman ( ۱۹۶۴ ) با نظریه Boradbent از یک فیلتر bottleneck اولیه مطابقت میکند . با این حال ، تفاوت این است که فیلتر Treisman's به جای حذف مواد اولیه ، attenuates را فیلتر میکند . Attenuation مثل تبدیل شدن به حجم است به طوری که اگر ۴ منبع صدا در یک اتاق داشته باشید ( تلویزیون ، رادیو ، مردم صحبت کنند ، گریه کودک ) شما میتوانید ۳ را کاهش دهید یا تضعیف کنید تا در کلاس چهارم شرکت کنید . این به این معنی است که مردم هنوز هم میتوانند معنای شرکت در پیغام ( ها را پردازش کنند . treisman مدل مورد توجه Treisman در تجربیات خود نشان داد که شرکت کنندگان هنوز قادر به شناسایی محتوای یک پیام بیتوجه هستند ، که نشان میدهد آنها قادر به پردازش معنای هر دو پیغام شرکت و بدون نظارت هستند . Treisman با استفاده از روش shadowing گفتار ، dichotic تکالیف را انجام داد . به طور معمول ، در این روش ، از شرکت کنندگان خواسته میشود که همزمان با صدای بلند تکرار شوند ، در حالی که یک پیام دیگر با گوش دیگر صحبت میشود . برای مثال ، شرکت کنندگان از سایه پرسیدند که " من این دختر را دیدم " ، و " من را نادیده گرفتم که " هزینه جهشهای سبز " ، که گزارش شدهاست ، " من دیدم که دختر خم شد " . بنابراین واضح است که این پیغام بدون نظارت برای معنا و مدل فیلتر Broadbent's پردازش شدهاست ، که در آن فیلتر براساس ویژگیهای فیزیکی فقط میتواند این یافتهها را توضیح دهد . این شواهد حاکی از آن است که مدل فیلتر Broadbent's کافی نیست ، به معنا نیست که معنا در نظر گرفته شود . ارزیابی مدل Treisman's ۱. مدل Treisman's بر برخی از مشکلات مربوط به مدل Filter Broadbent's غلبه میکند ، به عنوان مثال ، مدل Attenuation میتواند برای سندرم آشفتگی حزب Cocktail حساب کند . ۲. مدل Treisman's توضیح نمیدهد که چگونه آنالیز معنایی دقیقا ً کار میکند . ۳. ماهیت فرآیند تضعیف هرگز دقیقا ً مشخص نشده است . ۴. یک مشکل با تمام آزمایشها گوش دادن، این است که شما هرگز نمیتوانید مطمئن شوید که شرکت کنندگان در واقع توجه به این کانال بدون نظارت را تغییر نداده اند . درمان رفتاری : "سول McLeod " ، منتشر شده در سال ۲۰۰۸ ، به روز ۲۰۱۵ درمان رفتاری شناختی میتواند برای درمان افراد با طیف وسیعی از مشکلات سلامتی ذهنی مورد استفاده قرار گیرد . CBT براساس این ایده است که چگونه ما فکر میکنیم ( شناخت ) ، چگونه ما احساس میکنیم ( احساس ) و اینکه ما چگونه رفتار میکنیم ( رفتار ) همه با هم تعامل دارند . به طور خاص ، افکار ما احساسات و رفتار ما را مشخص میکنند . بنابراین ، افکار منفی و غیر واقعی میتواند باعث پریشانی و مشکلات ما شود . وقتی یک فرد از پریشانی روانی رنج میبرد، روشی که آنها شرایط را تفسیر میکنند نامتوازن میشود ، که به نوبه خود تاثیر منفی بر اعمال آنها دارد .
روانشناسی چیست ؟ روانشناسی ، مطالعه علمی ذهن و رفتار است . روانشناسی یک رشته چندوجهی است و شامل بسیاری از حوزههای مطالعاتی مانند توسعه انسانی ، ورزش ، بهداشت ، بالینی ، رفتار اجتماعی و فرایندهای شناختی است . روانشناسی واقعا ً یک علم جدید است ، با پیشرفتهای بیشتر در طول ۱۵۰ سال گذشته یا همین طور . با این حال ، ریشههای آن میتواند به یونان باستان ، ۴۰۰ تا ۵۰۰ سال پیش از میلاد برگردد . این تاکید یک فلسفه فلسفی بود ، با اندیشمندان بزرگ مانند سقراط که افلاطون را تحتتاثیر قرار میداد ، که به نوبه خود بر ارسطو اثر میگذاشت . فلاسفه به بحث در مورد بسیاری از موضوعات که در حال حاضر توسط روانشناسی مدرن ، مانند حافظه ، اراده آزاد ، جذب و غیره مورد مطالعه قرار میگیرند . در روزهای ابتدایی روانشناسی دو دیدگاه نظری غالب وجود داشت . یک روانشناس آمریکایی به نام ویلیام جیمز ( ۱۸۴۲ - ۱۹۱۰ ) روشی را توسعه داد که به عنوان کارکرد گرایی شناخته شد . او استدلال میکند که ذهن به طور مداوم در حال تغییر است و به دنبال قطعههای سازنده تجربه است . در عوض ، تمرکز باید بر این باشد که چگونه و چرا یک ارگانیسم چیزی را انجام میدهد . پیشنهاد شد که روان شناسان باید به دنبال علل اساسی رفتار و فرایندهای ذهنی درگیر باشند . این تاکید بر علل و عواقب رفتار ، روانشناسی معاصر را تحتتاثیر قرار دادهاست . Structuralism نامی بود که به رویکرد رهبری ویلهلم Wundt داده شد . این اصطلاح از ادوارد Titchener ، روانشناس آمریکایی که توسط Wundt تعلیمدیده بود ، نشات میگیرد . Structuralism به دروننگری دورهدیده تکیه داشت ، یک روش تحقیق که به موجب آن موضوعات مربوط به آنچه در ذهن آنها پیش میرفت در حالی که انجام یک کار خاص را انجام میدادند . با این حال ، ثابت شد که روش غیرقابلاعتماد است زیرا تنوع بسیار زیادی در تجارب و گزارشها موضوعات تحقیق وجود دارد . وی در سال ۱۸۷۹ ، با وجود ناتوانی در دروننگری ، یک شخصیت مهم در تاریخ روانشناسی است و اولین آزمایشگاه مخصوص به روانشناسی در سال ۱۸۷۹ را باز کرد و باز شدن آن معمولا ً به عنوان سرآغاز روانشناسی مدرن تلقی میشود . Wundt مهم بود زیرا روانشناسی را با تجزیه و تحلیل طرز کار ذهن با استفاده از روشهای objective و استاندارد ، از فلسفه جدا میکرد . از آنجا که روانشناسی یک علم است ، تلاش میکند علل رفتار را با استفاده از روشهای نظاممند و هدفمند برای مشاهده ، اندازهگیری و تحلیل ، پشتیبانی و پشتیبانی از تفاسیر نظری ، عمومیت ، توضیحات و پیشبینیها بررسی کند . دیدگاههای معاصر معاصر در روانشناسی برای پذیرش این استراتژیها ، behaviorists بودند که به خاطر اتکا به تجربه آزمایشگاهی کنترلشده و رد هر گونه نیروهای ناخودآگاه یا ناخودآگاه به عنوان علل رفتار مشهور بودند . و بعدا ً، روانشناسی شناختی این رویکرد علمی ، علمی و آزمایشگاهی را نیز به تصویب رساند . روانشناسی با گستره وسیع خود ، گستره وسیعی از پدیدهها را بررسی میکند : یادگیری و حافظه ، احساس و ادراک ، تفکر و احساس ، شخصیت و رفتار اجتماعی ، هوش ، رشد کودک ، بیماری ذهنی و چیزهای دیگر . علاوه بر این، روان شناسان این موضوعات را از دیدگاههای روانشناسی مکمل مورد بررسی قرار میدهند . هر دیدگاه روانشناسی توسط یک مجموعه از فرضیات مشترک از آنچه که مردم دوست دارند ، پشتیبانی میشود ، آنچه که برای مطالعه و چگونگی مطالعه آن مهم است . برخی مطالعات بیولوژیکی مفصل درباره مغز انجام میدهند و برخی دیگر چگونگی پردازش اطلاعات را بررسی میکنند ؛ دیگران نقش تکامل را تحلیل میکنند ، و برخی دیگر تاثیر فرهنگ و جامعه را مورد مطالعه قرار میدهند . ارزیابی انتقادی Kuhn ( ۱۹۶۲ ) استدلال میکند که یک حوزه از مطالعه میتواند به طور قانونی میتواند به عنوان یک علم در نظر گرفته شود اگر بیشتر پیروان آن به یک دیدگاه یا پارادایم مشترک برسند . Kuhn بر این باور است که روانشناسی هنوز از پیش - است ، در حالی که برخی دیگر بر این باورند که structuralism در حال حاضر انقلابهای علمی را تجربه کردهاست ( Wundt " جایگزین رویکرد پردازش اطلاعات شد ) .
در حالی که بسیاری از افراد رواندرمانی را به درمانهای دارویی ترجیح میدهند , به دلیل عوارض جانبی دارویی و تفاوتهای فردی و افراد تمایل دارند اگر روش درمانی ترجیح داده شود , چسبنده باشند . تحقیقات نشان میدهد که هزینههای اقتصادی بسیار بالایی در ارتباط با نرخهای بالای خاتمه ضد افسردگی و عدم تبعیت از افسردگی وجود دارد و رواندرمانی احتمالا ً یک مداخله موثر در طولانیمدت است . اثربخشی با جمعیتهای مختلف در حالی که : بهترین شواهد پژوهشی به طور قطعی نشان میدهد که رواندرمانی فردی , گروهی و زوج / خانواده برای طیف وسیعی از اختلالات , علایم و مشکلات کودکان , نوجوانان , بزرگسالان و سالمندان ( انجمن رواندرمانی گروهی آمریکا ) موثر هستند . در حالی که: توسعه و / یا سازگاری روشهای رواندرمانی مبتنی بر شواهد برای هر گروه سنی اثربخشی بیشتری در کاهش علایم و بهبود عملکرد در طول عمر دارند . چالشهای خاصی که با سن پدیدار میشوند توسط تحقیقات توسعهای بررسی میشوند که بیشترین محتوا , واژگان و تکنیکهای مورد استفاده برای سنین مختلف را مشخص میکند . در نتیجه , شواهد قابلتوجهی از رواندرمانی به عنوان یک مداخله خط مقدم برای سکونت سالمندان مسن , سالمندان با بیماریهای پزشکی , که درآمد کم , اقلیت قومی و اختلالات شناختی خفیف دارند , حمایت میکند . علاوه بر این , شواهد فزایندهای نشان دادهاند که سالمندان به انواع مختلفی از رواندرمانی پاسخ میدهند و میتوانند از مداخلات روانشناختی تا حدی قابلمقایسه با بزرگسالان جوانتر باشند . علاوه بر این , بسیاری از بزرگسالان مسنتر , رواندرمانی را به داروهای ضد افسردگی ترجیح میدهند و رواندرمانی یک روش درمانی مهم برای سالمندان است که اغلب در درمان بیماریهای مزمن استفاده میکنند و بیشتر در معرض اثرات سو داروهای روانی هستند . در حالی که محققان و متخصصان به توسعه رویکردهای فرهنگی - مرتبط و اجتماعی - مرتبط ادامه میدهند که به روانشناسان اجازه میدهد تا خدمات رواندرمانی را به اقشار آسیبپذیر و در حال حاضر محروم , مانند بزرگسالان , کودکان و خانوادههایی که در فقر زندگی میکنند , گسترش دهند . در حالی که: هر دو روش رواندرمانی مبتنی بر شواهد برای جمعیت عمومی و مداخلات سازگار از نظر فرهنگی به طور کلی با اقلیتهای نژادی / قومی , روان شناسان که با جمعیتهای منزوی زندگی میکنند , موثر هستند . تحصیل صلاحیت چندفرهنگی و انطباق رواندرمانی , چه در محتوا , زبان , یا رویکرد , میتواند تعامل و حفظ مشتری را در درمان بهبود بخشد و میتواند توسعه اتحاد درمانی را افزایش دهد .
چهار درصد بزرگسالان جوان ، علیرغم نیازهای بهداشت روانی خود ، در سال گذشته ، forgoing بهداشت روانی را گزارش کردهاند . ( پی دی اف ) ( پی پی دی - ۶۱۵ کیلوبایت ) - افراد مبتلا به اختلالات روانی و اختلال دوقطبی ، به ترتیب ۴۵ درصد و ۲۶ درصد کمتر از اختلالات روانی هستند . ( AHRQ ) ( پی پی ، ۶۱۵ کیلوبایت ) افسردگی اختلال افسردگی اساسی علت اصلی ناتوانی در ایالاتمتحده در سنین ۱۵ تا ۴۴ سال است . این بیماری در حدود ۱۴ / ۸ میلیون بزرگسال آمریکایی را تحتتاثیر قرار میدهد ، یا در حدود ۶.۷ درصد از جمعیت ایالاتمتحده در طی یک سال در حدود ۶ / ۷ درصد از جمعیت آمریکا را تحتتاثیر قرار میدهد . ( NIMH ) در حالی که اختلال افسردگی بزرگ میتواند در هر سنی رشد کند ، سن میانه در آغاز ۳۲ است . اختلال افسردگی عمده در زنان رایجتر از مردان است . ( NIMH ) اضطراب حدود ۴۰ میلیون بزرگسال آمریکایی در سنین ۱۸ و ۱۸ سال، یا در حدود ۱۸.۱ % از افراد در این گروه سنی در یک سال ، دچار اختلال اضطراب میشوند . اختلالات اضطراب و اضطراب اغلب با اختلالات افسردگی یا سو استفاده از مواد رخ میدهد . ( NIMH ) نزدیک به سه چهارم افرادی که اختلال اضطراب دارند ، اولین اپیزود آنها را به سن ۲۱.۵. ( NIMH ) خواهند داشت . اختلالات روانی بالغ بر هر نوع بیماری روانی در سال گذشته : ۴۵ / ۴۵ میلیون نفر. ( SAMHSA ) بزرگسالان مبتلا به بیماریهای روانی جدی : ۱۱ میلیون نفر. مطالعات منتشر شده منتشر شده حاکی از آن است که حدود ۲۵ درصد از تمامی بزرگسالان آمریکا یک بیماری روانی دارند و نزدیک به ۵۰ درصد از بزرگسالان آمریکا در طول زندگی خود حداقل یک بیماری روانی را ایجاد خواهند کرد . ( سیدی سی) نزدیک به یک چهارم از تمام اقامت بزرگسالان در بیمارستانهای جامعه ایالاتمتحده شامل افسردگی ، دو قطبی ، اسکیزوفرنی و دیگر اختلالات روانی و اختلالات مربوط به مصرف مواد میباشد . ( AHRQ ) ( پی پی ، ۶۱۵ کیلوبایت ) بدنام سازی اغلب بزرگسالان مبتلا به علائم سلامت روانی ( ۷۸ درصد ) و بدون علایم سلامت روانی ( ۸۹ درصد ) بر این باورند که درمان میتواند به افراد مبتلا به بیماریهای روانی کمک کند . ( سیدی سی) ۵۷ درصد از تمام بزرگسالان معتقد بودند که افراد با بیماری ذهنی نسبت به افراد دلسوز و دلسوز هستند . ( سیدی سی) تنها ۲۵ درصد از بزرگسالان مبتلا به علائم بیماری روانی بر این باورند که افراد مبتلا به بیماری روانی ، نسبت به افراد دلسوز و دلسوز هستند . ( سیدی ) منابع درباره قانون توازن سلامت روانی منابع درباره قانون توازن سلامت روانی اختلالات روانی مشکلات عمده ناتوانی در ایالاتمتحده هستند . طبق گفته اداره خدمات بهداشتی و بهداشت روان ( SAMHSA ) ، بیش از ۴۱ میلیون آمریکایی در سال ۲۰۱۲ در حال تجربه بیماری روانی بودهاند . با این حال ، اکثریت قریب به اتفاق آمریکاییها از این که بیمه گران بهداشتی برای پوشش سلامت روانی ، سلامت رفتاری و اختلالات استفاده از مواد که قابلمقایسه با پوشش سلامت جسمی است ، آگاهی ندارند . در یک بررسی ( پی پی دی، ۶۵۱ کیت ) که اخیرا ً توسط انجمن روانشناسی آمریکا ( APA ) اجرا شدهاست ، تنها چهار درصد از آمریکاییها میگویند آنها از وضعیت سلامت روانی و قانون حقوق اعتیاد سال ۲۰۰۸ که نیاز به پوشش ذهنی و رفتاری برای درمان اختلالات روانی یا استفاده از مواد مخدر دارد ، آگاهی دارند . این قانون در مورد بسیاری از برنامههای بهداشتی ارائهشده توسط کارفرما و طرحهای فردی که از طریق بازارهای جدید و بیمه سلامت فدرال خریداری شدهاند ، اعمال میشود . بیشتر در مورد قانون برابری فدرال در مرکز کمک روانشناسی بخوانید. بررسی توازن سلامت روانی - بهداشت روانی ۲۰۱۴ - گزارش ( پی پی دی، ۶۵۱ کیت ) تعداد کمی از Americans مطلع از حقوق خود برای رسیدگی به مسائل سلامت روانی - راهنمای ReleaseConsumer Press : آنچه شما باید در مورد راهنمای سلامت ذهنی و راهنمای سلامت روانی و قانون حقوق اعتیاد بدانید . برای یک ذهن و بدن سالم … با یک روانشناس صحبت کنید . برای یک ذهن و بدن سالم … با یک روانشناس صحبت کنید . زندگی میتواند روی ذهن و بدن شما تاثیر بگذارد