نوشته شده توسط : فهیمه

مطالعات تجربی Kanner و همکاران ( ۱۹۸۱ )
هدف : Kanner و همکاران ( ۱۹۸۱ ) علاقه‌مند به تحقیق در مورد این موضوع بودند که آیا این موضوع دغدغه‌های روزمره است یا نه ، به جای رویداده‌ای مهم زندگی که پر استرس هستند . آن‌ها یک مقیاس ۱۱۷ موردی را ایجاد کردند و یک مقیاس ۱۳۵ uplifts برای بررسی رابطه بین مشکلات و مشکلات سلامتی ارایه دادند .
روش : یک نمونه فرصت ۱۰۰ شرکت کنندگان آمریکایی ، از جمله ۵۲ زن و ۴۸ مرد ، همگی از طبقه متوسط ، تحصیل‌کرده و متوسط خواسته شد تا وقایع هر دو مقیاسی را که آن‌ها ماه قبل تجربه کرده بودند دور هم جمع کنند و هر کدام با توجه به شدت ( برای مشکلات ) و فرکانس ( برای بربلندی ) .
هر شرکت‌کننده یک‌بار به مدت ۱۰ ماه متوالی تست شد و از دو معیار استرس همراه با دو آزمایش psychometric دیگر برای سلامتی روانی استفاده کرد .
۱۱۷ مشکلات روزانه
۱۳۵ تعالی روزانه
در مورد وزن
recreation
قیمت‌ها رو به افزایش
روابط با دوستان
تعمیرات منزل
هوای خوب
از دست دادن چیزها
تبلیغات شغلی
ظاهر فیزیکی
غذا می‌خورد،
جرم
خوابیدن به اندازه کافی
نتایج : آن‌ها دریافتند که مقیاس بزرگ‌شده به داشتن یک پیش‌بینی‌کننده دقیق‌تر از مشکلات مربوط به استرس ، مانند اضطراب و افسردگی ، نسبت به the گرایش دارد . بربلندی دارای اثر مثبت بر میزان استرس زنان است ، اما نه انسان .
منطقه توسعه proximal و Scaffolding
مفهوم " منطقه توسعه proximal " ( ZPD ) توسط روان‌شناس زمان شوروی و لو vygotsky ( ۱۸۹۶ - ۱۹۳۴ ) توسعه یافت .
The به تفاوت بین آنچه گیرنده می‌تواند بدون کمک انجام دهد و آنچه او می‌تواند با راهنمایی و تشویق از یک شریک ماهر به دست آورد تفاوت دارد . در نتیجه واژه " مبدایی " به مهارت‌هایی اشاره دارد که یاد گیرنده " نزدیک " است .
منطقه توسعه مجاور ( ZPD ) به صورت زیر تعریف شده‌است :
" فاصله بین سطح توسعه واقعی به همان اندازه که توسط حل مساله مستقل و سطح توسعه بالقوه تعیین می‌شود و از طریق حل مساله تحت راهنمایی بزرگسالان یا با هم‌کاری با همتایان دارای توانایی بیشتر تعیین می‌شود " ( vygotsky ، ۱۹۷۸ ، p . ۸۶ ) .
ناحیه Vygotsky's توسعه مجاور
vygotsky بر این باور است که زمانی که یک دانش‌آموز در the برای یک کار خاص است ، فراهم کردن کمک مناسب به دانش آموزان به اندازه کافی " ترقی " برای رسیدن به این وظیفه کمک خواهد کرد .
ZPD مثال
ماریا تازه به دانشگاه آمد و تصمیم گرفت که یک دوره تنیس مقدماتی را برگزار کند . کلاس او هر هفته صرف یادگیری و تمرین عکس متفاوتی می‌کند . وی کس پیش می‌آید ، و آن‌ها یاد می‌گیرند که چگونه به درستی کار کنند و به یک backhand برخورد کنند .
در طول هفته آموزش the ، مربی متوجه می‌شود که ماریا بسیار ناامید است ، زیرا او به شوت forehand خود یا به سمت راست یا دور از خط نگاه می‌کند . او آماده‌سازی و تاب خوردن را بررسی می‌کند . او متوجه می‌شود که رفتارش بی‌عیب و نقص است ، او زود آماده می‌شود ، او به طور مناسب هیکل خود را تغییر می‌دهد ، و درست در ارتفاع مناسب به توپ ضربه می‌زند .
با این حال ، او متوجه شد که هنوز راکت اش را به همان شکلی که به backhand می‌زند در دست دارد ، بنابراین به سوی او می‌رود و به او نشان می‌دهد که چطور دست او را تغییر دهد تا به یک forehand درست برخورد کند ، و تاکید کرد که او باید انگشت اشاره‌اش را به طور موازی با راکت حفظ کند . او برای او یک forehand خوب است ، و بعد به او کمک می‌کند تا بازویش را عوض کند . با کمی تمرین ، Maria's forehand تبدیل به سلاحی هولناک برای او می‌شود !
در این حالت ، ماریا در منطقه of مجاور برای ضربه زدن به یک عکس forehand قرار داشت . او همه چیز را به درستی انجام می‌داد ، اما فقط به یک مربی کمی نیاز داشت و از " افراد باسواد بیشتر " برای کمک به موفقیت در این کار نیاز داشت .
زمانی که این کمک داده شد ، او توانست به هدفش برسد . در صورتی که در لحظات مناسب از حمایت مناسب استفاده کنید ، دانش آموزان کلاس درس قادر خواهند بود به وظایفی که در غیر این صورت برای آن‌ها بسیار دشوار است ، دست یابند .

منبع سایت روانشناسی ساده



:: بازدید از این مطلب : 48
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 16 دی 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : فهیمه

Kiecolt - گلاسر و همکاران ، ( ۱۹۸۴ )
هدف : بررسی اینکه آیا استرس در آزمون‌های مهم تاثیری بر عملکرد سیستم ایمنی دارد یا نه
دستور العمل :
امتحان
این یک آزمایش طبیعی بود . محققان از ۷۵ دانشجوی سال اول پزشکی ( ۴۹ مرد و ۲۶ زن ) نمونه‌های خون گرفتند که همه آن‌ها داوطلب بودند .
نمونه‌های خون ( a ) یک ماه قبل از امتحانات نهایی ( نسبتا کم استرس ) ، و ( b ) در طی امتحانات ( استرس بالا ) گرفته شدند .
عملکرد سیستم ایمنی بدن با اندازه‌گیری فعالیت سلول T در نمونه‌های خون مورد ارزیابی قرار گرفت .
همچنین به دانشجویان پرسشنامه داده شد تا متغیرهای روانی مثل وقایع زندگی و تنهایی را ارزیابی کنند .
یافته‌ها : نمونه خون گرفته‌شده از گروه اول ( قبل از امتحان ) حاوی سلول‌های t در مقایسه با نمونه‌های خون گرفته در طول امتحانات بود .
سلول T
داوطلبان با استفاده از معیارهای رفتاری ارزیابی شدند . در هر دو مورد آن‌ها پرسشنامه برای ارزیابی علایم روانی ، تنهایی و رویداده‌ای زندگی به آن‌ها داده شد . این به این دلیل بود که نظریه‌هایی وجود دارند که نشان می‌دهند همه ۳ با افزایش سطح استرس در ارتباط هستند .
Kiecolt - گلاسر و دیگران دریافتند که واکنش‌های ایمنی به ویژه در آن دسته از دانش آموزانی که احساس تنهایی می‌کردند و نیز افرادی که در حال تجربه سایر وقایع استرس زا و علائم روانی مانند افسردگی یا اضطراب بودند ، ضعیف بودند .
نتیجه‌گیری : استرس ( امتحان ) اثربخشی سیستم ایمنی را کاهش داد .
ارزیابی : مشکل حل رابطه به طور خاص . آیا استرس باعث بیماری می‌شود و یا بیمار شدن بیشتر در معرض استرس است ؟
همچنین بسیاری از این مطالعات به عوامل دیگری که بر زندگی مردم تاثیر می‌گذارند ، توجه نمی‌کنند . اینها می‌توانند مواد مخدر ، الکل ، کافئین ، نیکوتین ، بهداشت عمومی ، رژیم غذایی ، الگوهای خواب ، سن و دارو باشند . اگرچه بسیاری از مطالعات سعی می‌کنند این عوامل را کنترل کنند اما بعید است که کنترل کامل را به دست آورد .
استرس و رویداده‌ای زندگی
هولمز و Rahe ( ۱۹۶۷ ) یک پرسشنامه به نام مقیاس درجه‌بندی اجتماعی ( srrs ) برای شناسایی رویداده‌ای مهم زندگی استرس زا ایجاد کردند .
هر کدام از ۴۳ رویداد زندگی پر استرس به واحد تغییر زندگی بسته به این که چقدر احساس ضربه توسط یک نمونه بزرگ از شرکت کنندگان احساس می‌شد ، داده شد .
ارزش کل برای رویداده‌ای زندگی پر استرس می‌تواند با افزودن نمره برای هر رویداد تجربه‌شده در طول یک دوره ۱۲ ماهه انجام شود .
اگر فرد کم‌تر از ۱۵۰ واحد تغییر زندگی داشته باشد ، دارای ۳۰ % شانس رنج کشیدن از استرس است .
۱۵۰ - ۲۹۹ واحد تغییر زندگی معادل ۵۰ % شانس رنج کشیدن از استرس هستند .
بیش از ۳۰۰ واحد زندگی به این معنی است که فرد ۸۰ درصد شانس توسعه یک بیماری مرتبط با استرس را دارد .
تحقیقات تجربی ( Rahe ، ۱۹۷۰ )
هدف این مطالعه بررسی این موضوع بود که آیا نمرات در مقیاس رتبه‌بندی اجتماعی هولمز و Rahe ( srrs ) با شروع بیماری هم‌بسته بودند .
دستور العمل : ۲۵۰۰ نفر از ملوانان مرد آمریکایی برای ارزیابی این که چه تعداد از وقایع زندگی در ۶ ماه گذشته تجربه کرده بودند به srrs داده شد . امتیاز کلی در srrs برای هر شرکت‌کننده ثبت شد .
سپس در طی شش ماه بعد از انجام‌وظیفه ، سوابق دقیقی از وضعیت سلامتی هر ملوان حفظ شد . تعداد ثبت‌شده واحدهای تغییر زندگی با نمرات بیماری ملوانان در ارتباط بودند .
نتایج : همبستگی مثبت بین نمرات تغییر زندگی و نمرات بیماری وجود داشت . اگرچه همبستگی مثبت ( یک همبستگی مثبت کامل ) کوچک بود اما نشان داد که یک رابطه معنی‌دار بین واحدهای تغییر زندگی و سلامت وجود دارد ( این اغلب به عنوان یک همبستگی آماری معنی‌دار اشاره می‌شود ) . همانطور که واحدهای تغییر زندگی افزایش یافت ، فراوانی بیماری نیز افزایش یافت .
پژوهشگران به این نتیجه رسیدند که از آنجا که واحدهای تغییر زندگی به طور مثبت با نمرات بیماری هم‌بسته بودند و رویداده‌ای زندگی را تجربه کردند ، احتمال شکست ناشی از استرس مربوط به استرس را افزایش دادند . از آنجا که همبستگی کامل نبود ، رویداده‌ای زندگی تنها عامل دخیل در بروز بیماری نیستند .

منبع سایت روانشناسی ساده



:: بازدید از این مطلب : 70
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 16 دی 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : فهیمه

ارزیابی : The تفاوت فردی را در نظر نمی‌گیرد . این مقیاس فرض می‌کند که هر عامل استرس زا به طور یک‌سان بر مردم تاثیر می‌گذارد . لزوما ً درست نیست به عنوان مثال برای برخی افراد طلاق بسیار استرس زا است در حالی که برای برخی دیگر می‌تواند دوستانه یا حتی یک تسکین باشد .
اکثر مردم به ندرت رویداده‌ای مهم زندگی را تجربه می‌کنند . بنابراین ، یک معیار بهتر استرس ممکن است به تنش‌های و strains زندگی روزمره نگاه کند . اینها " مشکلات روزانه " نام دارند ، به عنوان مثال از دست دادن کلیدهای خود .
استرس و رویداده‌ای زندگی
هولمز و Rahe ( ۱۹۶۷ ) یک پرسشنامه به نام مقیاس درجه‌بندی اجتماعی ( srrs ) برای شناسایی رویداده‌ای مهم زندگی استرس زا ایجاد کردند .
هر کدام از ۴۳ رویداد زندگی پر استرس به واحد تغییر زندگی بسته به این که چقدر احساس ضربه توسط یک نمونه بزرگ از شرکت کنندگان احساس می‌شد ، داده شد .
ارزش کل برای رویداده‌ای زندگی پر استرس می‌تواند با افزودن نمره برای هر رویداد تجربه‌شده در طول یک دوره ۱۲ ماهه انجام شود .
اگر فرد کم‌تر از ۱۵۰ واحد تغییر زندگی داشته باشد ، دارای ۳۰ % شانس رنج کشیدن از استرس است .
۱۵۰ - ۲۹۹ واحد تغییر زندگی معادل ۵۰ % شانس رنج کشیدن از استرس هستند .
بیش از ۳۰۰ واحد زندگی به این معنی است که فرد ۸۰ درصد شانس توسعه یک بیماری مرتبط با استرس را دارد .
مقیاس درجه‌بندی اجتماعی ( srrs )
srrs درجه‌بندی رفتار readjustment اجتماعی
تحقیقات تجربی ( Rahe ، ۱۹۷۰ )
هدف از این تحقیق بررسی این موضوع بود که آیا نمرات در مقیاس نرخ بهبود یافته هولمز و Rahe ( srrs ) با شروع بیماری هم‌بسته بودند .
دستور العمل : ۲۵۰۰ نفر از ملوانان مرد آمریکایی برای ارزیابی این که چه تعداد از وقایع زندگی در ۶ ماه گذشته تجربه کرده بودند به srrs داده شد . امتیاز کلی در srrs برای هر شرکت‌کننده ثبت شد .
سپس در طی شش ماه بعد از انجام‌وظیفه ، سوابق دقیقی از وضعیت سلامتی هر ملوان حفظ شد . تعداد ثبت‌شده واحدهای تغییر زندگی با نمرات بیماری ملوانان در ارتباط بودند .
نتایج : همبستگی مثبت بین نمرات تغییر زندگی و نمرات بیماری وجود داشت . اگرچه همبستگی مثبت ( یک همبستگی مثبت کامل ) کوچک بود اما نشان داد که یک رابطه معنی‌دار بین واحدهای تغییر زندگی و سلامت وجود دارد ( این اغلب به عنوان یک همبستگی آماری معنی‌دار اشاره می‌شود ) . همانطور که واحدهای تغییر زندگی افزایش یافت ، فراوانی بیماری نیز افزایش یافت .
پژوهشگران به این نتیجه رسیدند که از آنجا که واحدهای تغییر زندگی به طور مثبت با نمرات بیماری هم‌بسته بودند و رویداده‌ای زندگی را تجربه کردند ، احتمال شکست ناشی از استرس مربوط به استرس را افزایش دادند . از آنجا که همبستگی کامل نبود ، رویداده‌ای زندگی تنها عامل دخیل در بروز بیماری نیستند .
ارزیابی : The تفاوت فردی را در نظر نمی‌گیرد . این مقیاس فرض می‌کند که هر عامل استرس زا به طور یک‌سان بر مردم تاثیر می‌گذارد . لزوما ً درست نیست به عنوان مثال برای برخی افراد طلاق بسیار استرس زا است در حالی که برای برخی دیگر می‌تواند دوستانه یا حتی یک تسکین باشد .
اکثر مردم به ندرت رویداده‌ای مهم زندگی را تجربه می‌کنند . بنابراین ، یک معیار بهتر استرس ممکن است به تنش‌های و strains زندگی روزمره نگاه کند . اینها " مشکلات روزانه " نام دارند ، به عنوان مثال از دست دادن کلیدهای خود .
منبع استرس : hassles های روزانه و uplifts های روزانه
اکثر ۴۳ زندگی در srrs رویداده‌ای روزمره نیستند . Kanner و همکاران ( ۱۹۸۱ ) مقیاس پریشانی را طراحی کرده‌اند که شامل ۱۱۷ مورد از جمله نگرانی‌های مربوط به از دست دادن چیزها ، ترافیک ، استدلالات ، ناامیدی ، وزن و ظاهر فیزیکی است .
مشکلات روزانه عبارتند از " آزار دهنده، ناامید کننده، و distressing که تا حدودی معاملات روزمره را با محیط‌زیست متمایز می‌کند " ( Kanner ۱۹۸۱ ) - یعنی کاه که پشت شتر را شکست .

منبع سایت روانشناسی ساده



:: بازدید از این مطلب : 47
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 16 دی 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : فهیمه

یک هفته بعد متغیر وابسته اندازه‌گیری شد - بدون دیدن دوباره فیلم آن‌ها به ده سوال پاسخ دادند ، که یکی از آن‌ها به طور تصادفی در لیست قرار گرفت : " آیا شیشه شکسته را دیدید ؟ بله یا نه ؟ " هیچ شیشه شکسته‌ای در فیلم اصلی وجود نداشت .
یافته‌ها : از شرکت کنندگانی که از آن‌ها پرسیده شد که چقدر اتومبیل‌ها در حال حرکت بودند ، بیشتر احتمال داشت که شکستن شیشه شکسته را گزارش کنند .
نتیجه‌گیری : این تحقیق نشان می‌دهد که حافظه به راحتی با پرسشگری تکنیک و اطلاعات بدست‌آمده پس از این رویداد می‌تواند با حافظه اصلی ترکیب شود که باعث یادآوری نادرست یا حافظه reconstructive می‌شود .
نتایج حاصل از آزمایش دو نشان می‌دهند که این اثر صرفا ً به دلیل یک گرایش پاسخ نیست زیرا سوالات منجر به تغییر در واقع حافظه یکی از شرکت کنندگان برای این رویداد را تغییر دادند .
اضافه کردن جزئیات نادرست به حافظه یک رویداد به عنوان confabulation یاد می‌شود . این امر پیامدهای مهمی برای سوالات مورد استفاده در مصاحبه‌های پلیس از شاهدان عینی دارد .
ارزیابی انتقادی
یکی از محدودیت‌های این تحقیق این است که این تحقیق فاقد اعتبار جهانی / اعتبار اکولوژیک است . شرکت کنندگان به جای اینکه در یک تصادف زندگی واقعی حضور داشته باشند ، فیلم‌های ویدئویی را مشاهده کردند . از آنجا که کلیپ ویدئویی تاثیر عاطفی یکسانی را به عنوان شاهد یک حادثه زندگی واقعی ندارد ، احتمال دارد که شرکت کنندگان کم‌تر توجه کنند و انگیزه کمتری برای دقیق بودن در judgements داشته باشند .
مطالعه‌ای که توسط Yuille و Cutshall انجام شد ، یافته‌های این مطالعه را نشان می‌دهد . آن‌ها دریافتند که اطلاعات گمراه‌کننده ، خاطره افرادی که شاهد یک سرقت مسلحانه واقعی بوده‌اند را تغییر نداد . این نشان می‌دهد که اطلاعات گمراه‌کننده ممکن است تاثیر بیشتری در این آزمایشگاه داشته باشند و اینکه مطالعه Loftus و Palmer's ممکن است فاقد اعتبار اکولوژیکی بوده باشد .
یک مشکل دیگر در این مطالعه استفاده از دانش آموزان به عنوان شرکت‌کننده بود . دانش آموزان در بسیاری از روش‌ها نماینده جمعیت عمومی نیستند . به طور مهمی ، آن‌ها ممکن است رانندگان با تجربه کم‌تر باشند و بنابراین نسبت به توانایی خود برای تخمین سرعت کم‌تر مطمئن باشند . این ممکن است آن‌ها را تحت‌تاثیر قرار دهد تا بیشتر تحت‌تاثیر فعل و انفعال فعل و انفعال قرار گیرد .
قدرت مطالعه به سادگی قابل تکرار است ( به عنوان مثال کپی ) . علت آن این است که این روش یک آزمایش آزمایشگاهی بود که رویه استانداردی را دنبال می‌کرد .
مدت‌زمان حافظه کوتاه‌مدت
هدف :
برای بررسی مدت‌زمان حافظه کوتاه‌مدت .
هدف آن‌ها آزمودن این فرضیه است که اطلاعاتی که تمرین نشده ، به سرعت از حافظه کوتاه‌مدت از دست می‌رود .
پیترسون و پیترسون
دستور العمل :
یک آزمایش آزمایشگاهی انجام شد که در آن ۲۴ شرکت ( دانشجویان رشته روانشناسی ) مجبور بودند trigrams ( هجاهای سه صامت بی‌معنی ، مثلا ً TGH ، cls ) را به یاد بیاورند .
trigrams یک در یک زمان ارایه شدند و باید بعد از فواصل ۳ ، ۶ ، ۹ ، ۱۲ ، ۱۵ یا ۱۸ ثانیه به خاطر بسپارند .
از شرکت کنندگان برای جلوگیری از تمرین، خواسته شد تا در سه یا چهار دست و پا از یک عدد تصادفی مشخص عقب‌نشینی کنند تا زمانی که نور قرمز ظاهر شود . این روش به عنوان تکنیک پیترسون قهوه‌ای شناخته می‌شود .
یافته‌ها :
زمانی که تاخیر زمانی افزایش یافت ، افزایش سریعی در فراموش کردن وجود داشت .
پس از ۳ ثانیه ۸۰ درصد of به درستی به خاطر آورده شدند .
پس از ۶ ثانیه این کاهش به ۵۰ % رسید .
پس از ۱۸ ثانیه کم‌تر از ۱۰ درصد از trigrams به درستی به خاطر آورده شدند .
نتیجه‌گیری :
حافظه کوتاه‌مدت مدت محدودی دارد ( حدود ۱۸ ثانیه ) هنگامی که تمرین از تمرین جلوگیری می‌شود . تصور می‌شود که این اطلاعات از حافظه کوتاه‌مدت از واپاشی ردیابی از دست رفته‌است .
نتایج این مطالعه نشان می‌دهد که حافظه کوتاه‌مدت از حافظه بلند مدت در دوره زمانی متفاوت است . بنابراین ، از مدل چند ذخیره حافظه پشتیبانی می‌کند .
اگر فرد قادر به تمرین اطلاعات نباشد ، به حافظه بلند مدت آن‌ها منتقل نمی‌شود .
ارزیابی بحرانی :
این تجربه فاقد اصالت دنیوی و اعتبار بیرونی است چرا که آن‌ها از محرک‌های بسیار مصنوعی استفاده می‌کنند ( به عنوان مثال ، مردم سعی نمی‌کنند trigrams را در زندگی واقعی به یاد بیاورند ) .

منبع سایت روانشناسی ساده



:: بازدید از این مطلب : 53
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 16 دی 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : فهیمه

استرس ، بیماری و سیستم ایمنی:
سیستم ایمنی مجموعه‌ای از میلیاردها سلول است که در جریان خون حرکت می‌کنند . آن‌ها به داخل و خارج از بافت‌ها و اندام‌ها حرکت می‌کنند و از بدن در برابر گروهه‌ای خارجی ( آنتی‌ژن ) ، مانند باکتری‌ها ، ویروس‌ها و سلول‌های سرطانی محافظت می‌کنند .
دو نوع of وجود دارد :
سلول‌های B - آنتی‌بادی تولید می‌کنند که در مایع اطراف سلول‌های بدن آزاد می‌شوند تا ویروس‌ها و باکتری‌ها را نابود کنند .
سلول‌های T ( تصویر رو ببینید ) - اگر مهاجم وارد یک سلول شود ، این سلول ( T ) روی سلول آلوده قفل می‌شود ، تکثیر می‌کند و آن را نابود می‌کند .
سیستم ایمنی
انواع اصلی سلول‌های ایمنی ، سلول‌های خونی سفید هستند . دو نوع سلول خونی سفید وجود دارد : lymphocytes و phagocytes .
وقتی استرس داریم ، توانایی سیستم ایمنی برای مبارزه با آنتی‌ژن کاهش می‌یابد . به همین دلیل است که ما نسبت به عفونت بیشتر آسیب‌پذیر هستیم .
هورمون استرس می‌تواند اثربخشی سیستم ایمنی را مهار کند ( به عنوان مثال تعداد of را کاهش می‌دهد ) .
استرس نیز می‌تواند اثر غیر مستقیم بر سیستم ایمنی داشته باشد چون فرد ممکن است از استراتژی‌های مقابله رفتاری ناسالم برای کاهش استرس خود مانند نوشیدن و سیگار کشیدن استفاده کند .
استرس مربوط به : سردرد ، بیماری‌های عفونی ( به عنوان مثال ، آنفولانزا ) ؛ بیماری‌های قلبی عروقی ، دیابت ، آسم و زخم معده .
استرس و بیماری
استرس زخم معده
واکنش‌های استرس تاثیری بر سیستم گوارشی دارند . در طول هضم استرس جلوگیری می‌شود . بعد از افزایش فعالیت آنزیم‌های گوارشی . این ممکن است بر سلامت سیستم گوارشی تاثیر بگذارد و باعث زخم شود . Adrenaline که در طی یک واکنش استرس آزاد می‌شوند نیز ممکن است باعث زخم شود .
واکنش‌های استرس باعث افزایش فشار بر سیستم گردش خون به دلیل افزایش ضربان قلب و غیره می‌شود . استرس همچنین می‌تواند سیستم ایمنی را با افزایش فشار خون تحت‌تاثیر قرار دهد .
Hypertension ( که به طور مداوم فشار خون را بیش از چند هفته افزایش می‌دهد) یک عامل خطر بزرگ در بیماری‌های قلبی عروقی است ( CHD ) با این حال ممکن است CHD با خوردن بیش از حد نمک ، نوشیدن بیش از حد الکل و یا الکل ایجاد شود .
استرس همچنین افزایش سطح کلسترول خون را از طریق عمل آدرنالین و آدرنالین در عرضه اسیده‌ای چرب آزاد ، افزایش می‌دهد . این منجر به تولید a از ذرات کلسترول می‌شود که منجر به لخته‌های خونی در خون و دیواره شریان و انسداد شریان‌های ها می‌شود .
در عوض ، ضربان قلب به افزایش سریع کلسترول روی دیواره‌ای سرخرگ مربوط می‌شود . فشار خون بالا منجر به ضایعات کوچکی در دیواره شریان می‌شود و کلسترول تمایل به گیر افتادن در این ضایعات دارد ( هولمز ، ۱۹۹۴ ) .
استرس نیز می‌تواند اثر غیر مستقیم بر روی بیماری داشته باشد چون با تمام عادات بد ( استراتژی‌های مقابله ) مرتبط است ، به عنوان مثال سیگار کشیدن، نوشیدن الکل به بیش از حد، رژیم غذایی ضعیف به دلیل فقدان زمان ، فقدان تمرین برای همین دلیل ، فقدان خواب و غیره .
تمام اینها به احتمال زیاد تاثیر منفی بر سلامتی فرد دارند ، بنابراین می‌تواند باعث شود برخی از اثرات ناخوشایند ناشی از استرس به خودی خود را ایجاد کنند .
استرس و عملکرد ایمنی:
گراف سیستم ایمنی
سرکوب کوتاه‌مدت سیستم ایمنی خطرناک نیست . با این حال ، سرکوب شدید بدن را در برابر عفونت و بیماری آسیب‌پذیر می‌کند .
یک مثال رایج در این مورد سندرم نقص ایمنی اکتسابی است . در اینجا سیستم ایمنی از وجود آسیب‌پذیری در برابر بیماری سرکوب می‌شود . استرس فقط منجر به بیماری و عفونت‌های مکرر می‌شود .
واکنش‌های استرس باعث افزایش فشار بر سیستم گردش خون به دلیل افزایش ضربان قلب و غیره می‌شود . این ممکن است خطر ایجاد اختلالات قلب و گردش به عنوان مثال بیماری قلبی عروقی ( CHD ) را افزایش دهد . افراد با تیپ شخصیتی A ریسک بیشتری برای توسعه CHD دارند .
واکنش‌های استرس تاثیری بر سیستم گوارشی دارند . در طول هضم استرس جلوگیری می‌شود . بعد از افزایش فعالیت آنزیم‌های گوارشی . این ممکن است بر سلامت سیستم گوارشی تاثیر بگذارد و باعث زخم معده شود .
مطالعه میمون اجرایی توسط بردی ( ۱۹۵۸ ) به نظر می‌رسد که از این نظریه حمایت می‌کند .

منبع سایت روانشناسی ساده



:: بازدید از این مطلب : 52
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 16 دی 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : فهیمه

این حقیقت که شهادت شاهد عینی می‌تواند غیرقابل‌اعتماد و تحت‌تاثیر سوالات اصلی باشد توسط مطالعه روان‌شناسی کلاسیک توسط Loftus و پالمر ( ۱۹۷۴ ) بازسازی تخریب خودرو نشان‌داده‌شده در زیر نشان‌داده شده‌است .
مطالعه Loftus و پالمر ( ۱۹۷۴ )
هدف : برای آزمایش این فرضیه که زبانی که در شهادت شاهد عینی استفاده می‌شود می‌تواند حافظه را تغییر دهد.
بنابراین ، هدف آن‌ها نشان دادن این موضوع است که سوالات مهم می‌تواند حساب‌های شهادت شاهد عینی را تحریف کند و بنابراین اثر confabulating داشته باشد ، زیرا حساب توسط نشانه‌های ارایه‌شده در این سوال تحریف می‌شود .
برای آزمایش این Loftus و پالمر ( ۱۹۷۴ ) از مردم خواستند تا سرعت وسایل نقلیه موتوری را با استفاده از اشکال مختلفی تخمین بزنند . تخمین سرعت وسیله نقلیه چیزی است که مردم عموما ً در آن ضعیف هستند و بنابراین ممکن است برای پیشنهاد باز باشند .
آزمایش ۱
اتومبیل‌های loftus و pamler ۱۹۷۴
دستور العمل : چهل و پنج دانش‌آموز آمریکایی یک نمونه فرصت را شکل دادند . این یک آزمایش آزمایشگاهی با پنج شرط بود که تنها یکی از آن‌ها توسط هر شرکت‌کننده تجربه شد ( یک طرح آزمایشی ) .
۷ فیلم تصادفات رانندگی از ۵ تا ۳۰ ثانیه در یک ترتیب تصادفی برای هر گروه ارائه شد .
بعد از تماشای این فیلم ، از شرکت کنندگان فیلم خواسته شد تا توضیح دهند که چه اتفاقی افتاده‌است که آن‌ها شاهدان عینی بوده‌اند . سپس از آن‌ها سوالات خاصی پرسیده شد ، از جمله سوال " در مورد این که آیا اتومبیل‌ها در هنگام برخورد / برخورد / برخورد / برخورد ( برخورد / برخورد / برخورد ) با یکدیگر چقدر سریع حرکت می‌کردند ؟ "
از این رو ، IV مورد سوال و DV سرعت گزارش‌شده توسط شرکت کنندگان بود .
نتایج loftus و pamler ۱۹۷۴
یافته‌ها : سرعت تخمین زده‌شده توسط فعل مورد استفاده قرار گرفت . فعل و انفعال در مورد سرعت ، که به طور سیستماتیک حافظه شرکت کنندگان را تحت‌تاثیر قرار داد.
شرکت کنندگانی که از این سوال " خرد شده " پرسیده بودند ، فکر کردند که ماشین‌ها سریع‌تر از آن‌هایی که از " ضربه " پرسیده شده بودند، حرکت می‌کردند . شرکت کنندگان در شرایط " درهم شکستند " ، بالاترین تخمین سرعت ( ۴۰.۸ مایل بر ساعت ) را گزارش کردند ، پس از آن " تصادف " ( ۳۹.۳ متر بر ساعت ) ، " برخورد " ( ۳۴ مایل بر ساعت ) ، و " تماس " ( ۳۱.۸ ساعت ) در ترتیب نزولی داده شد .
نتیجه‌گیری : نتایج نشان می‌دهد که فعل یک برداشت از سرعت حرکت خودرو را القا می‌کند و این تغییر ادراک شرکت کنندگان را تغییر می‌دهد . به عبارت دیگر ، شهادت شاهد عینی ممکن است به دلیل سوالاتی که پس از ارتکاب یک جرم پرسیده می‌شود ، مغرضانه باشد . Loftus و پالمر دو توضیح ممکن برای این نتیجه ارائه می‌دهند :
عوامل بایاس واکنش : اطلاعات گمراه‌کننده ارایه‌شده ممکن است به سادگی بر پاسخ یک شخص تاثیر بگذارد ( response - bias ' ) ، اما didn't در واقع منجر به یک خاطره اشتباه از این رویداد می‌شود . به عنوان مثال ، برآورده‌ای سرعت متفاوت رخ می‌دهند زیرا کلمه بحرانی ( به عنوان مثال خرد کردن یا ضربه ) بر واکنش person's اثر می‌گذارد.
نمایش حافظه تغییر می‌کند : فعل بحرانی درک person's از حادثه را تغییر می‌دهد - برخی کلمات مهم منجر به درک فرد از تصادف جدی‌تر می‌شوند . این ادراک سپس در حافظه person's از رویداد ذخیره می‌شود .
اگر توضیح دوم درست باشد ، ما انتظار داریم که شرکت کنندگان جزئیات دیگری را به خاطر داشته باشند که درست نیستند . Loftus و پالمر این موضوع را در دومین آزمایش خود مورد آزمایش قرار دادند .
آزمایش ۲
روندها : ۱۵۰ دانش‌آموز یک فیلم دقیقه‌ای را نشان دادند که یک ماشین رانندگی در حومه را نشان می‌داد و پس از آن چهار ثانیه یک تصادف رانندگی چند ثانیه‌ای را نشان می‌داد .
سپس از دانش آموزان در مورد این فیلم سوال شد . متغیر مستقل نوع سوالی بود که پرسیده شد . با این سوال که از ۵۰ دانشجو پرسیده می‌شود که وقتی با یکدیگر برخورد می‌کنند چقدر سریع حرکت می‌کنند ، این کار دستکاری شد ؟ وقتی یکدیگر را خرد می‌کردند ، ۵۰ نفر دیگر چقدر سریع حرکت می‌کردند ؟ و ۵۰ شرکت‌کننده باقیمانده از یک سوال در همه ( یعنی گروه کنترل ) سوال نکردند .

منبع سایت روانشناسی ساده



:: بازدید از این مطلب : 53
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 16 دی 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : فهیمه

گروه دیگری شاهد مجازات این مدل بودند ( با توجه به شیرینی و نوشیدنی برای عملکرد قهرمانی ) ، گروه دیگری شاهد مجازات این مدل برای پرخاش با ( سرزنش ) بود و گروه سوم شاهد هیچ عواقب خاصی ( شرط کنترلی ) نبود .
زمانی که به اتاق بازی اجازه ورود به اتاق بازی داده شد ، کودکان در شرایط پاداش و شرایط کنترل از اقدامات تهاجمی ‌تری نسبت به کودکان در شرایط مجازات تقلید کردند .
کودکان در این مدل ، پرخاشگری را براساس یادگیری مشاهده کرده بودند ، اما از آن تقلید نمی‌کردند چون انتظار پیامدهای منفی داشتند . Reinforcement با نگاه کردن به شخص دیگری به عنوان تقویت جانشین شناخته می‌شود .
تاثیر موقعیت سریال
برخی از قوی‌ترین شواهد برای مدل چند فروشگاه ( اتکینسون & Shiffrin ، ۱۹۶۸ ) ناشی از مطالعات تاثیر موقعیت سریال و مطالعات بیمارانی است که به بیماران آسیب زده‌اند .
آزمایش‌ها نشان می‌دهد که وقتی شرکت کنندگان با یک لیست از کلمات ارائه می‌شوند ، تمایل دارند که چند کلمه اول و آخر را به یاد داشته باشند و احتمالا ً کسانی را که در وسط لیست قرار دارند فراموش کنند .
این به عنوان اثر موقعیت سریال شناخته می‌شود . تمایل به یادآوری کلمات اولیه اثر اولویت نامیده می‌شود ؛ تمایل به یادآوری کلمات بعدی اثر تاخر نامیده می‌شود .
Murdock ( ۱۹۶۲ )
دستور العمل:
مرداک از شرکت کنندگان خواست تا فهرستی از کلماتی را که طول آن‌ها از ۱۰ تا ۴۰ کلمه متغیر بود ، یاد بگیرند و آن‌ها را به یاد بیاورند . هر کلمه برای یک تا دو ثانیه ارائه شد .
نتایج
او دریافت که احتمال یادآوری هر کلمه به موقعیت آن در لیست ( موقعیت سریال آن ) بستگی دارد . کلماتی که در ابتدای لیست یا در پایان نمایش داده می‌شدند ، اغلب به خاطر می‌آوردند ، اما آن‌هایی که در وسط بودند اغلب فراموش شده‌بودند . این به عنوان اثر موقعیت سریال شناخته می‌شود .
تاثیر موقعیت سریال
به یاد آوردن کلمات در ابتدای لیست ، اثر اولیه نامیده می‌شود ؛ که در پایان لیست ، تاثیر تاخر را نشان می‌دهد. این اثر تاخر حتی زمانی وجود دارد که لیست به ۴۰ کلمه برسد .
نتیجه‌گیری
مرداک پیشنهاد کرد که کلمات اولیه در این لیست به حافظه بلند مدت ( تاثیر تقدم ) وارد شوند ، زیرا فرد زمان دارد که هر کلمه acoustically را تمرین کند . کلمات آخر لیست به حافظه کوتاه‌مدت ( تاثیر تاخر ) رفتند که به طور معمول می‌تواند حدود ۷ آیتم را نگه دارد .
کلمات وسط این لیست بیش از حد طولانی بود که در حافظه کوتاه‌مدت ( STM ) ( به علت جابجایی ) و نه به اندازه کافی بلند مدت در حافظه بلند مدت ( LTM ) نگهداری شود . این به عنوان یک asymptote شناخته می‌شود .
به طور خلاصه ، هنگامی که شرکت کنندگان اطلاعات اولیه و جدید را به یاد می‌آورند ، تصور می‌شود که آن‌ها اطلاعات را از دو فروشگاه مجزا به یاد می‌آورند ( STM و LTM ) .
Glanzer و cunitz ( ۱۹۶۶ )
دستور العمل:
Glanzer و cunitz دو گروه از شرکت کنندگان را با همان لیست از کلمات معرفی کردند . یک گروه ، کلمات را بلافاصله بعد از ارائه به یاد می‌آورد ، در حالی که گروه دیگر بعد از ۳۰ ثانیه ، کلمات را به خاطر می‌آورد . این شرکت کنندگان باید در سه یا سه به عقب حساب کنند ( تکنیک براون - پترسون ) ، که از تمرین جلوگیری کرده و تاثیر تاخر را بر آن داشت که ناپدید شود . هر دو گروه می‌توانستند کلمات را به هر ترتیب به خاطر بیاورند .
نتایج
کلمات آخر لیست تنها در صورتی به خاطر دارند که ابتدا به یاد آورده شوند و مورد آزمایش قرار گیرند . به تاخیر اندازی که در ۳۰ ثانیه به تعویق می‌افتد از تاثیر تاخر اجتناب می‌کند .
Loftus و پالمر
الیزابت Loftus ، روانشناس ، به طور خاص نگران این موضوع است که چگونه اطلاعات بعدی می‌تواند بر شرح یک شاهد عینی از یک رویداد تاثیر بگذارد .
تمرکز اصلی او بر روی تاثیر اطلاعات برجسته در زمینه تصاویر بصری و wording سوالات در رابطه با شهادت شاهد عینی بوده‌است .
به نظر می‌رسد که یافته‌های Loftus نشان می‌دهد که حافظه برای رویدادی که شاهد آن بوده‌است بسیار انعطاف‌پذیر است . اگر کسی در فاصله بین شاهد رویداد و یادآوری آن در معرض اطلاعات جدید قرار گیرد ، این اطلاعات جدید ممکن است بر آنچه آن‌ها به یاد دارند تاثیر بگذارد . حافظه اصلی می‌تواند تغییر داده، تغییر کرده یا تکمیل شود .

منبع سایت روانشناسی ساده



:: بازدید از این مطلب : 57
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 16 دی 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : فهیمه

نتایج
* کودکانی که مدل تهاجمی را مشاهده کردند , نسبت به آن‌هایی که در گروه‌های غیر تهاجمی یا کنترل بودند , واکنش‌های تهاجمی ‌تری داشتند .
* پرخاشگری جزئی و غیر تقلیدی در میان کودکانی که رفتار پرخاشگرانه را مشاهده کرده بودند, وجود داشت .
* دختران در شرایط مدل پرخاشگرانه , در صورتی که مدل مرد باشد , پاسخ‌های تهاجمی فیزیکی بیشتری نشان می‌دهند , اما اگر مدل زن باشد پاسخ‌های پرخاشگرانه بیشتری وجود دارد. با این حال , به استثنای این الگوی کلی , مشاهده این بود که آن‌ها اغلب با مشت مشت می‌زدند و در این مورد اثرات جنس معکوس می‌شد .
* پسران بیشتر از دختران تقلید می‌کنند . شواهدی که برای دختران تقلید می‌کنند قوی نیست .
پسران از رفتار خشن ‌تری نسبت به دختران تقلید کردند . در پرخاشگری کلامی پسران و دختران تفاوت چندانی مشاهده نشد .
آزمایش عروسک
نتیجه‌گیری
یافته‌های این پژوهش از نظریه یادگیری اجتماعی بندورا حمایت می‌کند . یعنی کودکان رفتار اجتماعی مانند پرخاشگری را از طریق فرآیند یادگیری مشاهده - از طریق مشاهده رفتار فرد دیگر می‌آموزند .
این پژوهش تلویحات مهمی در مورد تاثیر خشونت رسانه‌ای بر کودکان دارد .
ارزیابی
سه مزیت اصلی روش تجربی وجود دارد .
این آزمایش‌ها تنها وسیله‌ای برای ایجاد اثر و معلول هستند . بنابراین می ‌توان نشان داد که مدل تاثیر بر رفتار متعاقب آن کودک دارد زیرا تمام متغیرها غیر از متغیر مستقل کنترل می‌شوند .
این روش به کنترل دقیق متغیرها کمک می‌کند . متغیرهای زیادی کنترل شدند , مانند جنسیت مدل , زمانی که کودکان مدل را مشاهده می‌کردند , رفتار مدل و غیره .
آزمایش‌ها را می‌توان تکرار کرد . رویه‌ها و دستورالعمل‌های استاندارد شده مورد استفاده قرار گرفتند . در واقع , این مطالعه با تغییرات جزئی تکرار شده‌است , مانند استفاده از ویدیو و نتایج مشابه .
محدودیت‌های روش عبارت‌اند از:
بسیاری از روانشناسان بسیار منتقد مطالعات آزمایشگاهی از تقلید هستند - به ویژه به این دلیل که آن‌ها تمایل به اعتبار بوم‌شناختی پایینی دارند . وضعیت شامل کودک و یک مدل بزرگ‌سال است که یک وضعیت اجتماعی بسیار محدود است و هیچ تعاملی بین کودک و مدل در هر نقطه وجود ندارد ; مطمئنا ً کودک هیچ فرصتی برای تاثیر بر مدل به هیچ وجه ندارد . هم چنین مدل و کودک غریبه‌ها هستند . البته این برخلاف مدلسازی معمول است که اغلب درون خانواده رخ می‌دهد .
گفته می‌شود که کودکانی که قبلا ً با یک عروسک خیمه‌شب‌بازی بازی نکرده بودند پنج برابر بیشتر از کسانی بودند که با آن آشنا بودند . او ادعا می‌کند که ارزش جدید عروسک باعث می‌شود که کودکان از رفتار تقلید کنند .
نقد بیشتر این مطالعه این است که تظاهرات‌ها تقریبا ً بلافاصله اندازه‌گیری می‌شوند . با چنین مطالعاتی , ما نمی‌توانیم کشف کنیم که آیا چنین نوردهی تکی می‌تواند اثرات بلند مدت داشته باشد.
این امکان وجود دارد که استدلال کنیم که آزمایش غیراخلاقی است . برای مثال , مشکل این است که آیا کودکان عواقب بلندمدتی را در نتیجه مطالعه متحمل شده‌اند یا خیر . اگرچه بعید است , هرگز نمی‌توانیم مطمئن باشیم .
مطالعه عروسکی
رفتار یک ناظر نیز می‌تواند تحت‌تاثیر پیامدهای مثبت یا منفی رفتار یک مدل باشد . بنابراین ما نه تنها چیزی را که مردم انجام می‌دهند تماشا می‌کنیم , اما وقتی کارها را انجام می‌دهند چه اتفاقی می‌افتد . این به عنوان تقویت جانشینی شناخته می‌شود . ما به احتمال زیاد از رفتارهایی تقلید می‌کنیم که پاداش می‌گیرند و از رفتاری که تنبیه می‌شود خودداری می‌کنیم .
بندورا این آزمایش پیامدهای متفاوتی برای پرخاشگری مدل نسبت به سه گروه از کودکان داشت .

منبع سایت روانشاسی ساده



:: بازدید از این مطلب : 53
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 16 دی 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : فهیمه

رویکرد قطعی همچنین مفاهیم مهمی برای روان‌شناسی به عنوان یک علم دارد . دانشمندان به کشف قوانینی که می‌توانند برای پیش‌بینی وقایع مورد استفاده قرار گیرند ، علاقمند هستند . با این حال ، با ایجاد قوانین کلی رفتار ، روان‌شناسی قطعی ، یگانگی موجودات انسانی و آزادی آن‌ها برای انتخاب افسانه شخصی خود را دست‌کم می‌گیرد .
آزمایش Doll (Doll)
در دهه ۱۹۶۰ ، آلبرت Bandura مجموعه‌ای از آزمایش‌ها بر روی یادگیری مشاهده را انجام داد که به طور جمعی به عنوان تجربیات عروسکی Bobo شناخته می‌شود .
دو مورد از آزمایش‌ها در زیر توضیح داده شده‌است :
هدف
Bandura ( ۱۹۶۱ ) مطالعه‌ای را انجام داد تا بررسی کند که آیا رفتارهای اجتماعی ( یعنی پرخاشگری ) را می‌توان با مشاهده و تقلید بدست آورد .
نمونه
Bandura ، راس ، و راس ( ۱۹۶۱ ) ۳۶ پسر و ۳۶ دختر را از مدرسه Nursery دانشگاه استنفورد بین ۳ تا ۶ سالگی آزمایش کردند .
محققان کودکان را به خاطر این که چگونه با مشاهده کودکان در قلمستان مورد آزمایش قرار گرفتند ، مورد آزمایش قرار دادند و رفتار مهاجمانه آن‌ها را در مقیاس‌های رتبه‌بندی ۵ نمره‌ای مورد قضاوت قرار دادند .
سپس این امکان وجود داشت که با کودکان در هر گروه مطابقت داشته باشد به گونه‌ای که آن‌ها سطوح مشابهی از پرخاشگری را در رفتار روزمره خود داشته باشند . بنابراین این آزمایش یک نمونه از طراحی جفت مناسب است .
برای آزمایش اعتبار بین درجه‌ای ناظران ، ۵۱ مورد از کودکان به طور مستقل توسط دو ناظر مستقل و رتبه‌بندی آن‌ها ارزیابی شدند . این رتبه‌بندی‌ها ، همبستگی قابل‌توجه قابلیت اعتماد ( r = ۰.۸۹ ) را نشان دادند که نشان داد که ناظران در مورد رفتار کودکان یک قرارداد خوب دارند .
روش
آزمایش آزمایشگاهی مورد استفاده قرار گرفت ، که در آن متغیر مستقل ( نوع مدل ) در سه شرط دستکاری شده‌بود :
مدل تهاجمی به ۲۴ کودک نشان داده می‌شود .
مدل غیر تهاجمی به ۲۴ کودک نشان داده می‌شود .
هیچ مدلی ارائه‌شده ( شرط کنترلی ) - ۲۴ کودک
نمونه مطالعه عروسک bobo
مرحله ۱ : مدلسازی
در شرایط آزمایشی کودکان به صورت انفرادی به یک اتاق حاوی اسباب‌بازی‌ها و چند عکس از یک سیب‌زمینی و تصاویر در یک گوشه به مدت ۱۰ دقیقه نشان داده شدند :
۲۴ کودک ( ۱۲ پسر و ۱۲ دختر ) یک مدل مرد یا زن را تماشا کردند که به شدت در مقابل یک اسباب‌بازی به نام " عروسک Bobo " رفتار می‌کردند . افراد بزرگ‌سال به شیوه متمایزی به عروسک Bobo حمله کردند - آن‌ها در برخی از موارد چکش استفاده کردند ، و در برخی دیگر عروسک را در هوا پرتاب کردند و فریاد " Pow "، بوم " را فریاد زدند .
۲۴ کودک دیگر ( ۱۲ پسر و ۱۲ دختر ) در معرض یک مدل غیر تهاجمی قرار گرفتند که ۱۰ دقیقه با حالت آرام و آرام بازی کرد ( بازی با یک سری اسباب‌بازی سرهم‌بندی شده و چشم‌پوشی از عروسک bobo ) .
۲۴ کودک ( ۱۲ پسر و ۱۲ دختر ) به عنوان یک گروه کنترل به کار گرفته شدند و به هیچ وجه در معرض هیچ مدل قرار نگرفتند .
انیمیشن ایجاد شده توسط وس Venables
مرحله ۲ : پرخاشگری در برابر پرخاشگری:
همه کودکان ( از جمله گروه کنترل ) تحت فشار شدید پرخاشگری قرار گرفتند . هر کودک ( به صورت جداگانه ) به یک اتاق با اسباب‌بازی‌های نسبتا ً جذاب برده شد .
به محض اینکه کودک شروع به بازی با اسباب‌بازی‌ها کرد ، آزمونگر به کودک گفت که اینها بهترین اسباب‌بازی‌ها هستند و تصمیم گرفته بود آن‌ها را برای بچه‌های دیگر نگه دارد .
انیمیشن ایجاد شده توسط وس Venables
مرحله ۳ : آزمون برای Imitation .
اتاق بعدی حاوی برخی اسباب‌بازی‌های پرخاشگر و برخی اسباب‌بازی‌های غیر خشن بود . اسباب‌بازی‌های non شامل یک مجموعه چای ، crayons ، سه خرس و حیوانات مزرعه پلاستیکی بودند . اسباب‌بازی‌های پرخاشگر شامل چکش و تخته میخ ، نیزه پرتاب ، و یک عروسک ۳ فوتی بود .
کودک به مدت ۲۰ دقیقه در اتاق بود و رفتار آن‌ها مشاهده شد و با این که یک آینه یک طرفه بود ، ارزیابی شد . مشاهدات در فواصل ۵ - ثانیه‌ای انجام شد ، بنابراین ۲۴۰ واحد پاسخ برای هر کودک دادند .
رفتارهای دیگری که تقلید از مدل را نداشتند به طور نمونه ثبت شدند و به عروسک Bobo روی بینی ضربه زدند .

منبع سایت روانشناسی ساده



:: بازدید از این مطلب : 53
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 16 دی 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : فهیمه

شرطی‌سازی کلاسیک:
conditioning کلاسیک ( که به عنوان conditioning Pavlovian شناخته می‌شود ) از طریق ارتباط یاد می‌گیرد و توسط پاول اوف ، یک physiologist روسی کشف شد . به عبارت ساده دو محرک به هم متصل می‌شوند تا واکنش یاد شده جدیدی را در یک فرد یا حیوان ایجاد کنند .
جان واتسون پیشنهاد کرد که فرآیند آماده‌سازی کلاسیک ( براساس مشاهدات پاول اوف ) قادر به توضیح تمام جنبه‌های روان‌شناسی انسان بود .
همه چیز از سخنرانی گرفته تا واکنش‌های عاطفی ، تنها الگوهای محرک و واکنش بود . وات سن وجود ذهن یا آگاهی را به طور کامل انکار کرد . واتسون معتقد بود که تمامی تفاوت‌های فردی در رفتار ناشی از تجربیات مختلف یادگیری بودند . او می‌گوید :
" ده دوازده نوزاد سالم ، خوب شکل‌گرفته ، و دنیای مخصوص خودم را به من بدهید تا هر نوع متخصص را که ممکن است انتخاب کنم انتخاب کنم - دکتر ، وکیل ، هنرمند ، تاجر ، و ، بله ، حتی گدا - مرد و دزد ، بدون در نظر گرفتن استعدادها ، تمایلات ، توانایی‌ها ، توانایی‌ها ، مشاغل و نژاد نیاکانش " ( واتسون ، ۱۹۲۴ ، ص . ۱۰۴ ) .
نمونه Conditioning کلاسیک
سه مرحله از شرایط کلاسیک وجود دارد . در هر مرحله ، محرک‌ها و پاسخ‌ها به صورت علمی ویژه‌ای ارایه می‌شوند :
مرحله ۱ : قبل از Conditioning :
در این مرحله ، محرک‌های غیر شرطی ( UCS ) واکنش غیر شرطی ( UCR ) را در یک ارگانیسم ایجاد می‌کنند .
به عبارت دیگر ، این بدان معنی است که یک محرک در محیط یک رفتار / واکنش ایجاد کرده‌است که غیر شرطی است ( به عنوان مثال ، غیر شرطی ) و بنابراین واکنشی طبیعی است که به آن آموزش داده نشده است . در این رابطه ، هنوز هیچ رفتار جدیدی نیاموخته است .
برای مثال ، یک ویروس معده ( UCS ) واکنش حالت تهوع ( UCR ) را تولید می‌کند . به عنوان مثال، یک عطر ( UCS ) می‌تواند پاسخی از شادی یا اشتیاق ( UCR ) ایجاد کند .
این مرحله همچنین شامل یک محرک دیگر است که هیچ تاثیری بر فرد ندارد و محرک خنثی ( NS ) نامیده می‌شود . The می‌تواند فردی ، شی ، مکان و غیره باشد .
محرک خنثی در شرطی‌سازی کلاسیک واکنشی را ایجاد نمی‌کند تا زمانی که با محرک‌های غیر شرطی جفت شود .
مرحله ۲ : در طی سیستم Conditioning :
در طول این مرحله یک محرک که هیچ پاسخی تولید نمی‌کند ( یعنی خنثی ) با محرک‌های غیر شرطی مرتبط است که در آن زمان به عنوان محرک شرطی‌شده ( CS ) شناخته می‌شود .
برای مثال ، یک ویروس معده ( UCS ) ممکن است با خوردن یک غذای خاص مانند شکلات ( CS ) مرتبط باشد . همچنین ، عطر ( UCS ) ممکن است با یک فرد خاص ( CS ) مرتبط باشد .
برای تهویه مطبوع ، محرک شرطی‌شده باید قبل از محرک‌های غیر شرطی و نه بعد از آن و یا در طول مدت مشابه رخ دهد . بنابراین محرک‌های شرطی‌شده به عنوان نوعی نشانه یا نشانه محرک‌های غیر شرطی عمل می‌کنند .
اغلب در طول این مرحله ، the باید با CS در تعدادی از موارد ، یا آزمایش ، برای یادگیری در ارتباط باشند . با این حال ، هنگامی که برای یک اتحادیه لازم نیست که در طول زمان تقویت شود ( مانند بیمار شدن پس از مسمومیت غذایی و یا نوشیدن بیش از حد الکل ) ، یادگیری یک مسیر می‌تواند در موارد خاص رخ دهد ( مانند بیمار شدن پس از مسمومیت غذایی یا نوشیدن بیش از حد الکل ) .
مرحله ۳ : بعد از Conditioning :
اکنون محرک شرطی‌شده ( CS ) با محرک غیر شرطی ( UCS ) برای ایجاد پاسخ شرطی‌شده ( CR ) همراه بوده‌است .
به عنوان مثال ، یک فرد ( CS ) که با عطر خوب ( UCS ) مرتبط بوده ، در حال حاضر جذاب ( CR ) است . همچنین شکلات ( CS ) که قبل از بیمار شدن با ویروس ( UCS خورده شده‌بود ، اکنون پاسخ حالت تهوع ( CR ) را تولید می‌کند .
آزمایش آلبرت کوچک ( Phobias )
Conditioning کوچک آلبرت کلاسیک
ایوان پاول اوف نشان داد که شرایط کلاسیک برای حیوانات کاربرد دارد . آیا این مورد برای انسان‌ها هم صدق می‌کند ؟ واتسون و Rayner ( ۱۹۲۰ ) در یک آزمایش مشهور ( گرچه از نظر اخلاقی مشکوک بودند ) نشان دادند که این آزمایش انجام شد .

منبع سایت روانشناسی ساده



:: بازدید از این مطلب : 55
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 16 دی 1397 | نظرات ()